| | | | | | |
|
سر بیمار گر آن چشم دل آزار نداشت |
|
بر سر هر گذری این همه بیمار نداشت |
|
|
نازم آن طره که با این همه بار دل خلق |
|
سرگرانی ز گران باری این بار نداشت |
|
|
کارم از هیچ طرف تنگ نمیشد در عشق |
|
اگر آن تنگ دهان با دل من کار نداشت |
|
|
بر کسی خواجه ما از سر رحمت نگذشت |
|
که نشد بندهی او از دل و اقرار نداشت |
|
|
روز روشن کسی آن سنبل شب رنگ ندید |
|
که پریشان دلش آهنگ شب تار نداشت |
|
|
طالب وصلی اگر با غم هجران خوش باش |
|
گل نمیگشت عزیز این همه گر خار نداشت |
|
|
شاهدی کشت به یک جلوهی قامت ما را |
|
که قیامت شد و از کار خود انکار نداشت |
|
|
همه گویند که از جان چه تمتع بردی |
|
چه تمتع ز متاعی است که بازار نداشت |
|
|
نقد جان در عوض بوسه بتان نگرفتند |
|
گوهری داشت فروغی که خریدار نداشت |
|