فروغی بسطامی (غزلیات)/شربتی در دو لعل جانان است
شربتی در دو لعل جانان است | که خیالش مفرح جان است | |||||
از پی قتل مردم دانا | تیغ در دست طفل نادان است | |||||
میتوان یافتن ز زخم دلم | کاین جراحت نه کار پیکان است | |||||
قتلگاهی است کوی او کان جا | زخم بیداد و تیغ پنهان است | |||||
دلم از نالهی شعله در خرمن | چشمم از گریه خانه ویران است | |||||
سر زلفی چگونه گردد جمع | که از آن مجمعی پریشان است | |||||
چشم امید هر مسلمانی | پی آن چشم نامسلمان است | |||||
گر تو درمان درد عشاقی | درد الحق که عین درمان است | |||||
منع زاری مکن فروغی را | که گلت را هزار دستان است |