| | | | | | |
|
غافل گذشتی از دل امیدوار من |
|
رسوای اگر چنین گذرد روزگار من |
|
|
امشب به بزم خندهی بی اختیار تو |
|
افزون نمود گریه بی اختیار من |
|
|
من نیستم حریف تو با صدهزار دل |
|
کز یک کرشمه میشکنی صدهزار من |
|
|
یک عمر را به روزه بسر بردهام مگر |
|
روزی لبت رسد به لب روزهدار من |
|
|
در زلف بی قرار تو باشد قرار دل |
|
بر یک قرار نیست دل بی قرار من |
|
|
کشتی مرا و تا سر خاکم نیامدی |
|
آه از سیاهبختی خاک مزار من |
|
|
گویند از آن نگاه نهانی چه دیدهای |
|
پیداست آن چه دیدهام از خاک زار من |
|
|
بخت سیاه بین که دو چشمم سفید شد |
|
در کار گریهای که نیامد به کار من |
|
|
روز و شبی که مایهی چندین عقوبت است |
|
روز قیامت است و شب انتظار من |
|
|
سر تا قدم کرشمه و ناز است و دلبری |
|
شاهین تیز پنجهی عاشق شکار من |
|
|
آن بختم از کجاست فروغی که روزگار |
|
روزی کند نشیمن او در کنار من |
|