| | | | | | |
|
هر که را کار بدان چشم دل آزار بود |
|
عجبی نیست گرش کشته شدن کار بود |
|
|
شاهد ار میطلبی بر سر این کار ز من |
|
نظم دربار شهنشاه جهاندار بود |
|
|
من قوی پنجه و چشم تو ز بیماران است |
|
کس شنیدهست قوی کشتهی بیمار بود |
|
|
دانی از بهر چه شب تا به سحر بیدارم |
|
چشم عاشق همه شب باید بیدار بود |
|
|
من به جز چشم سیه مست تو کم تر دیدم |
|
ترک مستی که پی مردم هشیار بود |
|
|
کرده تا چشم تو از غمزه اسیرم گفتم |
|
شیرگیری صف آهوی تاتار بود |
|
|
کی کند در همه عمرش هوس آزادی |
|
آن که در حلقهی زلف تو گرفتار کند |
|
|
گر تو صیاد دل اهل محبت باشی |
|
دام البته به از دامن گلزار بود |
|
|
تو به هر جا که روی سنبل پر چین بر دوش |
|
خاک مشکین شود و مشک به خروار بود |
|
|
زین تطاول که دل از طرهی طرار تو دید |
|
گر بدادش برسد شاه سزاوار بود |
|
|
دادگر خسرو بخشنده ملک ناصردین |
|
کافتاب فلکش حاجب دربار بود |
|
|
گر نه منظور فروغی به حقیقت شاه است |
|
پس چرا خاطر او مشرق انوار بود |
|