فروغی بسطامی (غزلیات)/کار من تا به زلف یار من است
کار من تا به زلف یار من است | صد هزاران گره به کار من است | |||||
هر کجا روز تیرهای بینی | دست پرورد روزگار من است | |||||
شادمانی به شدمن ارزانی | تا غم دوست دوستدار من است | |||||
ناصح تیرهدل چنان داند | که محبت به اختیار من است | |||||
آن که در هیچ جا قرارش نیست | دل بیصبر و بیقرار من است | |||||
پی طفلان نوش لب گیرد | طفل اشکی که در کنار من است | |||||
صبح محشر که گفت واعظ شهر | از پس شام انتظار من است | |||||
آن قیامت که عاشقان خواهند | قامت سرو گلعذار من است | |||||
مجلسآرای عالم معنی | صورت نازنین نگار من است | |||||
من فروغی پیمبر سخنم | معجزم نظم آبدار من است |