| | | | | | |
|
کف بر کف جانانه و لب بر لب جام است |
|
در دور سپهر آن چه دلم خواست به کام است |
|
|
آنجا که بناگوش تو شامم همه صبح است |
|
و آنجا که سر زلف تو صبحم همه شام است |
|
|
من سجده کنم بر تو اگر عین گناه است |
|
من باده خورم با تو اگر ماه صیام است |
|
|
تو حور و چمن جنت و ساغر لب کوثر |
|
تا شیخ نگوید که می ناب حرام است |
|
|
در دور سیه چشم تو مردم همه مستند |
|
دوری به ازین چشمی اگر دیده کدام است |
|
|
افسوس که در خلوت خاصت نشسته |
|
وز هر طرفی بر سر من شورش عام است |
|
|
سودای لبت سوخت دل خام طمع را |
|
تا خلق نگویند که سودای تو خام است |
|
|
حسرت برم از مرغ اسیری که ز تقدیر |
|
خال و خط مشکین تواش دانه و دام است |
|
|
جان بر لبم آمد پی نظاره فروغی |
|
آن ماه اگر جلوه کند، کار تمام است |
|