| | | | | | |
|
گدایی از در میخانه باید دم به دم کردن |
|
سفالین کاسهی می را خیال جام جم کردن |
|
|
دمادم کار ساقی چیست در میخانه میدانی |
|
به مخموران قدح دادن به مسکینان کرم کردن |
|
|
صبا ای کاش میگفتی بدان آهوی مشکین مو |
|
که بعد از رام گردیدن، خطاکاری است رم کردن |
|
|
زلیخا را محبت کرد رسوای جهان آخر |
|
که بیتقصیر یوسف را نباید متهم کردن |
|
|
زبان تیشه با فرهاد گفتا در دم رفتن |
|
که راه کوی شیرین را ز سر باید قدم کردن |
|
|
فلک از کعبهی کویش مرا بیرون کشید امشب |
|
که نتوان قتل صید محترم را در حرم کردن |
|
|
پی تعظیم ابروی کجش برخاستم از جا |
|
که زیر تیغ او باید به مردن قد علم کردن |
|
|
پس از کشتن به فریادم رسید آن خسرو خوبان |
|
که داد کشتگان را میدهد بعد از ستم کردن |
|
|
اگر در روضهی رضوان خرامی، حور میگوید |
|
که باید پیش بالای تو طوبی را قلم کردن |
|
|
نهادم تا به کویت پا، نرفتم بر سر کویی |
|
که بعد از کعبه نتوان شجرهی بیت الصنم کردن |
|
|
من آن روزی که دیدم خیل مژگان تو را گفتم |
|
که تسخیر دل شاهان توانی بی حشم کردن |
|
|
نمیشاید به جرم عاشقی کشتن گدایی را |
|
که نتواند تظلم پیش شاه محتشم کردن |
|
|
خدیو دادگستر ناصرالدین شاه دین پرور |
|
که میباید به هر حکمی وجودش را حکم کردن |
|
|
شهنشاها بهر شعری مگر نامت رقم کرده |
|
که اشعار فروغی را به زر باید رقم کردن |
|