فروغی بسطامی (غزلیات)/یک جام با تو خوردن یک عمر میپرستی
یک جام با تو خوردن یک عمر میپرستی | یک روز با تو بودن، یک روزگار مستی | |||||
در بندگی عشقت از دست رفت کارم | ای خواجهی زبر دست رحمی به زیر دستی | |||||
بر باد میتوان داد خاک وجود ما را | تا کار ما به کویت بالا رود ز پستی | |||||
با مدعی ز مینا می در قدح نکردی | تا خون من نخوردی تا جان من نخستی | |||||
گفتی دهم شرابت از شیشهی محبت | پیمانهام ندادی، پیمان من شکستی | |||||
صید ضعیف عشقم، با پنجهی توانا | بیمار چشم یارم، در عین ناتوانی | |||||
با صد هزار نیرو، دیدی فروغی آخر | از دست او نرستی وز بند او نجستی |