| | | | | | |
|
تا دو سال این کار کرد آن مرد کار |
|
بعد از آن امر آمدش از کردگار |
|
|
بعد ازین میده ولی از کس مخواه |
|
ما بدادیمت ز غیب این دستگاه |
|
|
هر که خواهد از تو از یک تا هزار |
|
دست در زیر حصیری کن بر آر |
|
|
هین ز گنج رحمت بیمر بده |
|
در کف تو خاک گردد زر بده |
|
|
هر چه خواهندت بده مندیش از آن |
|
داد یزدان را تو بیش از بیش دان |
|
|
دست زیر بوریا کن ای سند |
|
از برای رویپوش چشم بد |
|
|
پس ز زیر بوریا پر کن تو مشت |
|
ده به دست سایل بشکسته پشت |
|
|
بعد ازین از اجر ناممنون بده |
|
هر که خواهد گوهر مکنون بده |
|
|
رو ید الله فوق ایدیهم تو باش |
|
همچو دست حق گزافی رزق پاش |
|
|
وام داران را ز عهده وا رهان |
|
همچو باران سبز کن فرش جهان |
|
|
بود یک سال دگر کارش همین |
|
که بدادی زر ز کیسهی رب دین |
|
|
زر شدی خاک سیه اندر کفش |
|
حاتم طایی گدایی در صفش |
|