مثنوی معنوی/تفسیر دعای آن دو فرشته کی هر روز
یک خلیفه بود در ایام پیش | کرده حاتم را غلام جود خویش | |||||
رایت اکرام و داد افراشته | فقر و حاجت از جهان بر داشته | |||||
بحر و در از بخششش صاف آمده | داد او از قاف تا قاف آمده | |||||
در جهان خاک ابر و آب بود | مظهر بخشایش وهاب بود | |||||
از عطااش بحر و کان در زلزله | سوی جودش قافله بر قافله | |||||
قبلهی حاجت در و دروازهاش | رفته در عالم بجود آوازهاش | |||||
هم عجم هم روم هم ترک و عرب | مانده از جود و سخااش در عجب | |||||
آب حیوان بود و دریای کرم | زنده گشته هم عرب زو هم عجم |