محتشم کاشانی (غزلیات از رسالهی جلالیه)/بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید
بهر تسخیر دلم پادشهی تازه رسید | فکر خود کن که سپه بر در دروازه رسید | |||||
عشق زد بر در دل نوبت سلطان دگر | کوچ کن کوچ که از صد طرف آوازه رسید | |||||
شهر دل زود بپرداز که از چار طرف | لشگری تازه برون از حد و اندازه رسید | |||||
مژده محمل مه کوکبهای میآرند | از درون رخش برون تاز که جمازه رسید | |||||
میوهی وصل تو آن به که گذارم به رقیب | از ریاض دگرم چون ثمر تازه رسید | |||||
ساقیا باده ز خمخانهی دیگر برسان | که درین بزم مرا کار به خمیازه رسید | |||||
محتشم طرح کتاب دیگر افکند مگر | کار اوراق جلالیه به شیرازه رسید |