محتشم کاشانی (غزلیات از رساله‌ی جلالیه)/بود دی در چمن ای قبله‌ی حاجتمندان

محتشم کاشانی (غزلیات از رساله‌ی جلالیه) از محتشم کاشانی
(بود دی در چمن ای قبله‌ی حاجتمندان)
  بود دی در چمن ای قبله‌ی حاجتمندان دل ز هجر تو و وصل دگران در زندان  
  پر گره گشت درونم ز تحمل چون مار بر جگر به سکه در آن حبس فشردم دندان  
  صد تن آنجا به نشاط و ز فراق تو مرا غصه چندان که نخواهی و الم صد چندان  
  کام پر زهر و جگر پر نمک و دل پرخون می‌نمودم به حریفان لب خود را خندان  
  در ببستند ز اندیشه پس خم زدنم در عشرت به رخ اهل محبت بندان  
  حرف دلکوب حریفان به دلم کاری کرد که مگر حدت حداد کند با سندان  
  بی‌حضور تو من و محتشم آنجا بودیم بر طرب غصه گزینان به الم خورسندان  
  پس رفتم و این غزل به دست‌ش دادم و اندر ره معذرت به خاک افتادم