مسعود سعد سلمان (قطعات)/ای خروس ایچ ندانم چه کنی
ای خروس ایچ ندانم چه کنی | نه نکو فعلی و نه پاک تنی | |||||
سخت شوریده طریقی است ترا | نه مسلمانی و نه برهمنی | |||||
طیلسان داری و در بانگ نماز | به همه وقتی پیوسته کنی | |||||
مادر و دختر و خواهر که تراست | زن شماری به همه چنگ زنی | |||||
طیلسان دار مذن نکند | مادر و خواهر و دختر به زنی | |||||
دین زردشتی داری تو مگر؟ | گشتی از دین رسول مدنی؟ | |||||
با چنین مذهب و آیین که تراست | ازدر کشتنی و بابزنی! |