نیرنگستان/اعتقادات و تشریفات گوناگون

نیرنگستان از صادق هدایت
اعتقادات و تشریفات گوناگون

اعتقادات و تشریفات گوناگون

 

مسافرت - در هنگام حرکت مسافر در یک سینی آینه یک بشقاب آرد یک کاسه آب که رویش برگ سبز است میاورند پس از آنکه مسافر را از حلقه یاسین رد کردند و از زیر قرآن گذراندند باید در آینه نگاه بکند و انگشتش را در آرد بزند به پیشانیش بگذارد و پشت پایش آن آب را بزمین بپاشند.[۱]

آب و آینه روشنائی است و آرد بر کت است.

سه روز و یا هفت روز بعد از حرکتش «آش پشت پا» که آش رشته است میپزند.

اگر کسی مسافر دارد و از او خبر ندارد شب جمعه برود بیرون شهر سر یک چاه کهنه او را باسم صدا بزند، اگر صدای خنده از چاه بیرون آمد زنده است و اگر صدای گریه آمد مرده است.

مسافر که از سفر برمیگردد جلو پایش گوسفند قربانی میکنند.

خواهر خواندگی - «هرگاه دو زن بخواهند خواهرخوانده شوند باید بدون اینکه یکدیگر را ببینند یک زن معتبر که طرف اطمینان هر دو باشد و باصطلاح زنان «پا سبز» نامیده می‌شود عروسکی از موم بسازد در میان سینی پر از شیرینی بگذارد و آن زنی که مایل است خواهر خوانده بشود برای طرفش میفرستد. اگر طرف چادرسیاه سر عروسک انداخت دلیل بر رد است و اگر گلوبند بعروسک انداخت و به قاصد انعام داد هر دو طرف راضی هستند.

«اجراء صیغه خواهرخواندگی باید روز عید غدیر باشد و در یکی از امامزاده‌ها اتفاق میافتد. صرف شربت و زدن دایره واجب است یکی از آنها میگوید:

«-: بحق شاه خیبر گیر.»

دیگری جواب میدهد: «خدایا مطلب ما را برآورده بپذیر.»

بعد اسم خودشان را برده شهادت میدهند و لوازم آن دوازده دستمال است که باقسام گوناگون می‌بندند و هر کدام از آنها اسمی بخصوص دارد بعد برای یکدیگر هدیه میفرستند بطوریکه در کتاب کلثوم ننه نوشته است.[۲]

از ما بهتران احتیاج به مامای آدمها دارند و آنها را چشم بسته برای خودشان میبرند و در مراجعت بجای پول یک مشت پوست پیاز به آنها میدهند. اگر آن پوستها را زیر قالی بریزند هر روز صبح یک سکه طلا سر جایش است ولی هر گاه بکسی ابراز بکنند خاصیتش میرود.

روز بیست و هفتم ماه رمضان که قتل ابن‌ملجم است زنها سرخاب و سفید آب میکنند و از پول گدائی پارچه میگیرند و میان دو نماز در مسجد پیرهن مراد میدوزند. این پیرهن را هر گاه به نیت سلامتی، بخت گشائی و یا اولاد بدوزند مراد برآورده میشود.

برای اینکه بخت دختر باز بشود و شوهر بکند او را میبرند بحمام جهودها.

پس از انجام مراسم عقد اگر دختری را سر جای عروس بنشانند بختش باز میشود و زود شوهر میکند.

برای بخت‌گشائی چادر نماز دختر را از توی روده گوسفند میگذرانند.

در بم کرمان معمول بوده شخص مهمی که وارد شهر میشده برایش یک درخت خنک خرمای نر را قربانی میکردند، باین ترتیب که سر درخت میبریدند و پنیر خرما که مایع بسته شده شیرین است و در گلوی درخت قرار گرفته در میآوردند و پیشکش برای آنشخص میفرستادند.

قربانی - گوسفندی که برای اینکار انتخاب می‌شود باید سالم و بی نقص باشد. واجبست که او را رو بقبله بخوابانند و در دهن او نبات کرده دربیاورند چون آن نبات تبرک است خونش و جگرش را که با کهنه سیاه درآورند تا آسمان را نبیند خواص بسیار دارد چشمش را نظر قربانی درست می‌کنند و معروف است که در روز پنجاه هزار سال همین گوسفند داوطلب میشود

که قاتلین خودرا سوار کرده از روی پل سراط بگذراند.

ماه دیدن - برای هر ماه چیز مخصوصی را باید دید چنانکه شاعر گوید:

  محرم زر است و صفر آینه ربیع نخست آب دیگر غنم  
  جمادی نخستین بسیم سفید جمادی دگربر کسی محترم  
  رجب مصحف و ماه شعبان بگل مه روزه تیغ جهاندار جم  
  بشوال سبزه بذیقعده طفل بذیحجه دیدار زیبا صنم[۳]  

در موقع رؤیت هلال بطور کلی پیر مرد، آب، اسب سفید، سبزه، شمشیر و فیروزه خوبست و این شعر را میخوانند:

  ای بار خدای عرش و کرسی شش چیز مرا مدد فرستی:  
  علم و عمل و گشاده دستی ایمان و امان و تندرستی.  

برای آمدن باران در دهات خراسان معمول است سرچوبی را بشکل عروسک درست کرده رخت می پوشانند و دنبال آن می خوانند:

  چولی قزک بارون کن بارون بی پایون کن  

برای بند آمدن رگبار هفت کچل زنده را اسم برده یک نخ را باسم هر کدام یک گره میزنند و رو بقبله در حیاط آویزان میکنند یا روی آسمان با انگشت یاعلی خیالی نقش میکنند یا قاشق ارثی را زیر آسمان سرازیر میآویزند و یا چهل «ق» روی یک تکه کاغذ نوشته رو بقبله آویزان میکنند.

مهره مار - برای گرفتن مهرهٔ مار وقتیکه مارها جفت می‌شوند کسیکه داوطلب گرفتن مهره است باید تنبان آبی پایش باشد، بمحض دیدن مارها تنبان خود را کنده روی آنها بیندازد و آنقدر بدود تا از روی هفت جوی آب بگذرد، سپس برگشته مهره‌ها را جستجو بکند، برای امتحان آن هرگاه کسی مهرهٔ اصل همراهش باشد و در دکان نانوائی برود نانها از جدار تنور کنده شده میریزد.

برای پیدا کردن دزد - شمعدان یا قلیان و یا سرپوشی را آورده روی آن اسم چهار ملک مقرب را مینویسند بعد اسم اشخاص مظنون را جداگانه روی کاغذهای کوچک نوشته هر کدام از آنها را بنوبه میگذارند روی سرپوش و نیت میکنند بعد دو نفر دستگیره سرپوش را با سر انگشتان بلند کرده یاسین می‌خوانند اگر سرپوش چرخید کسیکه اسمش را روی سرپوش گذاشته‌اند دزد است.[۴]

چله نشستن - در مسجد‌های کهنه جائیست معروف به چلخانه که عبارتست از غرفه‌های کوچک تودرتوی تاریک، کسیکه می‌خواهد چله بنشیند تا اینکه با جن‌ها و پریان رابطه پیدا بکند ریاضت میکشد باین ترتیب، که در چلخانه رفته دور خودش خیط میکشد و میان آن دایره می‌نشیند و پیوسته از خوراک خودش که مغز بادام یا گردوست میکاهد باین‌طور که روز اول چهل بادام میخورد روز دوم ۳۹ تا روز سوم ۳۸ تا و بهمین

طریق تا روز آخر خوراکش منحصر می‌شود بیک بادام تا اینکه روز چهلم ارواح و شیاطین باو ظاهر میشوند.

برای آوردن شخص غایب میگویند:

  السون و بلسون (فلانی) را برسون  
  اگر نشسته پاشونش اگر پاشده بدوونش  
  فلفل و فلفل‌دونه زود برسونش تو خونه  

در موقع گرفتن روغن بادام خانگی برای اینکه روغن بادام زیاد بشود زنها از فراوانی سیلان مایع‌ها میگویند. مثلا میگویند سر کوچه یکنفر را کشتند خون آمد به چه فراوانی یا سیل آمد بقدری آبش زیاد بود که خانه‌ها را خراب کرد و هر دفعه آنرا فشار میدهند.

اگر بخواهند که قد کسی بلند نشود آن شخص کنار دیوار ایستاده و یکنفر حاجی از آب گذشته بالای سر او میخ بدیوار میکوبد.

سالک را بخواهند بزرگ نشود دور آن را حاجی باید خط بکشد.

چهارشنبه آخر صفر در جندق تیر خالی میکنند بعد یک سبوی آب آورده و کمی بته آتش میزنند و بالای بام میبرند و میگویند :

  بلا بدر قضا بدر از خانمان ما بدر  

سپس آتش و کوزه آب را از بالای بام میاندازند.

برای محبت یا کینه انداختن در دل کسی در آذربایجان معمول است که ماست و کافور را با هم مخلوط میکنند میبرند در قبرستان و آنرا روی تابوت میریزند و میگویند: «محبت مرا در دل فلانی بینداز» و یا: «فلانی را پیش فلانی سیاه بخت کن.»

برای سیاه بخت کردن کسی پشت دو تا سوسک را با نخ آبی می‌بندند سه دفعه دعا به آن می‌خوانند و چال میکنند.

پای بز افکندن - «افسونی بر پای بز دمند و در جای کوی پنهان کنند بزان آنجا جمع شوند و قصابان آنها را گرفته بکشند»[۵].

لباس نو که بپوشند برای شگون میگویند:

  سلامتی تن درسی بپوشی بری عروسی  

برای تسخیر جن و پری و مراوده با روحانیات باید یکشب تا صبح آیهٔ قل اوحی را بخوانند.

احضار خواجه خضر - زنی که این کار را بعهده میگیرد باید یائسه باشد. ابتدا مدت چهل روز صبح زود که همه خواب هستند دم در کوچه را آب و جارو بکند و تا بیست روز باید روزی دو رکعت نماز حاجت دم در بخواند روز چهلم سر تیغهٔ آفتاب که بیرون میرود و بدعا مشغول است ناگهان خضر را بشکل چوپان یا خرده‌فروش و یا لحاف دوز یا مرد سید و یا بشکل پیرمرد ریش سفید می‌بیند و درین هنگام باو می‌فهماند که مقصود تو چیست و در خواب باو الهام میرسد و حاجتش را برمیآورد.


  1. ««۱» اینکه چون در روزگار پیشین کسی بسفری خواستندی شدن که کمتر از دوازده فرسنگ بودی این یک درون (خشنومن) بیشتندی تا اندران سفر رنجی نرسید و کارها بر مراد بودی و شغلها گشاده شدی «۲» و بر همه کس فریضه است که چون بسفری خواهند شدن این درون یشتن.»

    صد در ص ۳۸ در پنجاه و سوم

  2. کلثوم ننه ص ۲۴-۲۵-۲۶.
  3. نصاب چاپ برلین ص ۵۶.
  4. در کتاب حاجی بابا تفصیلی از پیدا کردن پول ارثی بوسیلهٔ جادوجنبل نقل میکند.
  5. فرهنگ انجمن آرا.