هزار و یک سخن/پ
– پ –
- پا فشردی بردی
- پای از گلیم خود درازتر مکن
- پای در رنجیر پیش دوستان به که با بیگانگان در بوستان
- پای دیوار کندن و ساکت نشستن کار خردمندان نیست
- پرخوری آفت هوش است
- پرده مردم مدر تا پردهات ماند بجای
- پرگوئی دشمن کار است
- پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
- پشه چو پر شد بزند پیل را
- پشیمانی چه سود چو در اول خطا کردی
- پشیمانی سودی ندارد
- پنج انگشت برابر نیست
- پنجه با شیر و مشت با شمشیر زدن کار خردمدان نیست
- پنجه با غالب انداختن به مصلحت است و پنجهٔ مغلوب شکستن به مروت
- پوست کلفتتر از خر
- پیکان از جراحت بدر آید و آزار درد دل بماند