وحشی بافقی (غزلیات)/اسیر جلوهی هر حسن عقبازی هست
اسیر جلوهی هر حسن عشقبازی هست | میان هر دو حقیقت نیاز و نازی هست | |||||
ز هر دری که نهد حسن پای ناز برون | بر آستانهی آن در سر نیازی هست | |||||
اگر مکلف عشقی سر نیاز بنه | که هر که هست به کیش خودش نمازی هست | |||||
چو نیک درنگری عشق ما مجازی نیست | حقیقتی پس هر پردهی مجازی هست | |||||
میان عاشق و معشوق کی دویی گنجد | برو برو که تو پنداری امتیازی هست | |||||
وداع خویش کن اول اگر رفیق منی | که این رهیست خطرناک و ترکتازی هست | |||||
نه احتراز از آن جانب است همواره | گهی ز جانب وحشی هم احترازی هست |