وحشی بافقی (غزلیات)/ای دل به بند دوری او جاودانه باش
ای دل به بند دوری او جاودانه باش | ای صبر پاسبان در بند خانه باش | |||||
ای سر به خاک تنگ فرو رو ، ترا که گفت | در بند کسر حرمت این آستانه باش | |||||
هرگز میان عاشق و معشوق بعد نیست | سد ساله راه فاصله گو در میانه باش | |||||
سد دوزخم زبانه کشد عشق خود یکیست | گو یک زبان بر سر آمد سد زبانه باش | |||||
وحشی نگفتمت که کمانش نمیکشی | حالا بیا خدنگ بلا را نشانه باش |