وحشی بافقی (غزلیات)/بتان که اهل تعلق به قید شان بندند

وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(بتان که اهل تعلق به قید شان بندند)
  بتان که اهل تعلق به قید شان بندند غریب سخت دلی چند سست پیوندند  
  تهیه‌ی سبب گریه‌های چون زهر است شکر فشانی اینان که در شکر خندند  
  در این جریده افسوس رنگ معنی نیست چنین نگاشته مطبوع صورتی چندند  
  به رود نیل فکندند دیده‌ی پدران جماعتی که از ایشان بهینه فرزندند  
  فغان که نغمه سرایان گل نیند آگه که هست رنگی و بویی بدانچه خرسندند  
  حقوق خدمت سد ساله لعب اطفال است به کشوری که در آن کودکان خداوندند  
  ز شور این نمکینان جز این نیاید کار که بر جراحت وحشی نمک پراکندند