| | | | | | |
|
بردری ز آمد شد بسیار آزاریم هست |
|
گر خدا صبری دهد اندیشه کاریم هست |
|
|
صبر در میبندند اما نیستم ایمن ز شوق |
|
خانهی پر رخنهی کوتاه دیواریم هست |
|
|
گر شود ناچار و دندان بر جگر باید نهاد |
|
چاره خود کردهام جان جگر خواریم هست |
|
|
کی گریزم از درت اما ز من غافل مباش |
|
گر توام خواهی که بفروشی خریداریم هست |
|
|
گر چه ناید بندهای چون من به کار کس ولی |
|
نقش دیوارم ولیکن پای رفتاریم هست |
|
|
جز در دولتسرای وصل تو هر جا روم |
|
در حسابی هستم و قدری و مقداریم هست |
|
|
حرمت من گر نداری حرمت عشقم بدار |
|
خود اگر هیچم دل و طبع وفا داریم هست |
|
|
کوری چشم رقیبان زان گلستان امید |
|
نیست گر دامان پر گل ، چشم پرخاریم هست |
|
|
وحشی اظهار وفا کردست خون او مریز |
|
ور مدد خواهی به خون ، دست آشنا یاریم هست |
|