وحشی بافقی (غزلیات)/بهر دلم که درد کش و داغدار تست
بهر دلم که درد کش و داغدار تست | داروی صبر باید و آن در دیار تست | |||||
یک بار نام من به غلط بر زبان نراند | ما را شکایت از قلم مشکبار تست | |||||
بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید | دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست | |||||
تو بیوفا چه باز فراموش پیشهای | بیچاره آن اسیر که امیدوار تست | |||||
هان این پیام وصل که اینک روانه است | جانم به لب رسیده که در انتظار تست | |||||
مجنون هزار نامهی ز لیلی زیاده داشت | وحشی که همچو یار فراموشکار تست |