| | | | | | |
|
به استغنات میرم سرو استغنا بلند من |
|
که خوش راضیست از تو جان استغنا پسند من |
|
|
سرت گردم به رقص آور دلم را گرم سویم بین |
|
که نیک است از برای چشم بد دود سپند من |
|
|
من این تار نگه را حلقه حلقه میکنم اما |
|
شکاری را که من دیدم زیاد است از کمند من |
|
|
حلاوت بخشیی گاهی به شکر خنده میفرما |
|
به زهر چشم خود مگذار کار زهر خند من |
|
|
شکاری نیستم کارایش فتراک را شایم |
|
به صید من چه سعی است اینکه دارد صید بند من |
|
|
مرا بایست کشتن تا نه من رسوا شوم نی او |
|
نصیحت نشنو من گوش اگر میکرد پند من |
|
|
ز وحشی بر در او بدترم بلک از سگ کویم |
|
ازین بدتر شوم اینست اگر بخت نژند من |
|