وحشی بافقی (غزلیات)/به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن
به دست آور بتی جان بخش و عیش جاودانی کن | حیات خضر خواهی فکر آب زندگانی کن | |||||
ز اهل نشأه حرفی یاد دارم جان من بشنو | نشین با شیشه همزانو و می را یار جانی کن | |||||
دل مینای میباید که باشد صاف با رندان | دگر هرکس که باشد گو چو ساغر سرگرانی کن | |||||
به آواز دف و نی خاکبوس دیر میگوید | بیا خاک در میخانه باش و کامرانی کن | |||||
ز رنگ آمیزی دوران مشو غافل ز من بشنو | می رنگین به جام انداز و عارض ارغوانی کن | |||||
نصیحت گوش کن وحشی که از غم پیر گردیدی | صراحی گیر و ساغر خواه و خطی از جوانی کن |