وحشی بافقی (غزلیات)/بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی

وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی)
  بکش زارم چه دایم حرف از آزار می‌گویی تو خود آزار من کن از چه با اغیار می‌گویی  
  رقیبان سد سخن گویند و یک یک را کنی تحسین چو من یک حرف گویم، گوییم بسیار می‌گویی  
  تغافل می‌زنی گر یک سخن سد بار می‌گویم و گر گویی جوابی روی بر دیوار می‌گویی  
  حدیث غیر گویی تا ز غیرت زودتر میرم پس از عمری که حرفی با من بیمار می‌گویی  
  نگفتی حال خود تا بود یارای سخن وحشی مگر وقتی که نبود قوت گفتار می‌گویی