وحشی بافقی (غزلیات)/خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد
خوش آن نیاز که رفع حیا تواند کرد | نگاه را به نگاه آشنا تواند کرد | |||||
خوش آن نگاه که در آشنایی اول | شروع در سخن مدعا تواند کرد | |||||
خوش آن غرور که وام دو سد جواب سلام | به یک کرشمهی ابرو ادا تواند کرد | |||||
خوش آن ادا که هزاران هزار وعده ناز | به نیم جنبش مژگان روا تواند کرد | |||||
خوش آن فریب که در عین تیغ راندنها | علاج دعوی سد خونبها تواند کرد | |||||
خوش است طرز اداهای خاص با وحشی | خوش آن که پیروی طرز ما تواند کرد |