وحشی بافقی (غزلیات)/دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد
دلم امروز از آن لب هر زمان شکری دگر دارد | زبان کز شکوهام پر زهر بود اکنون شکر دارد | |||||
دگر راه کدامین کاروان صبر خواهد زد | که چشمش سد نگهبان در کمینگاه نظر دارد | |||||
به یک صحبت که با او داشت دل کز من بحل بادا | دگر نامد ز من یادش بلی صحبت اثر دارد | |||||
دعاهای سحر گویند میدارد اثر آری | اثر میدارد اما کی شب عاشق سحر دارد | |||||
ز هر کس بیشتر مهر تو دارم وین دلیلم بس | که هر کس را فزونتر مهر ، حسرت بیشتر دارد | |||||
عجب نبود ز وحشی گریههای تلخ ناکامی | که زهرآلوده پیکانهای حسرت بر جگر دارد |