وحشی بافقی (غزلیات)/دلی و طاقت سد آه آتشین دارم
دلی و طاقت سد آه آتشین دارم | همین منم که دل و طاقت چنین دارم | |||||
نعوذباله اگر بگذری به جانب غیر | تو میخرامی و من رشک بر زمین دارم | |||||
به راندن از تو شکایت کنم خدا مکناد | شکایت ار کنم آزار بیش ازین دارم | |||||
محیط جانب من بین و عذر رفته بخواه | که سخت رخش گریزی به زیر زین دارم | |||||
مکن تغافل و مگذارم از کمند برون | که صید بیشهی بسیار در کمین دارم | |||||
بیا بیا که تو از عافیت گریزانی | که من گمان یکی عشق آفرین دارم | |||||
کدام صبر و چه طاقت چه دین و دل وحشی | ازو نه صبر و نه طاقت نه دل نه دین دارم |