وحشی بافقی (غزلیات)/دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو
دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو | قفس بر هم شکست این مرغ، خرم بوستانی کو | |||||
نگاه گرم آتش در حریف انداز میخواهم | بر این دل کز محبت سرد شد آتش فشانی کو | |||||
میدوشینه از سر رفت و یک عالم خمار آمد | حریف تازه و بزم نو و رطل گرانی کو | |||||
کمند پاره در گردن گریزانست نخجیری | بخواهد جست ازین آماجگه چابک عنانی کو | |||||
مذاق تلخ دارم وحشی از زهری که میدانی | حدیث تلخ تا کی بشنوم شیرین زبانی کو |