وحشی بافقی (غزلیات)/دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم

وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم)
  دل باز رست از تو ،ز بند زمانه هم در هم شکست بند و در بند خانه هم  
  برخاست باد شرطه و زورق درست ماند از موج خیز رستم و دیدم کرانه هم  
  آن مرغ جغد شیوه که سوی تو می‌پرید بال و پرش بسوختم و آشیانه هم  
  گر دیگر از پی تو دوم داد من بده مهمیز کن سمند و بزن تازیانه هم  
  وحشی چرا به ننگ نمیری که پیش او از غیر کمتری ، ز سگ آستانه هم