| | | | | | |
|
دوشم از آغاز شب جا ، بر در جانانه بود |
|
تا به روزم چشم بر بام و در آن خانه بود |
|
|
دی که میمد ز جولانگاه شوخی مست ناز |
|
نرگسش بر گوشهی دستار خوش ترکانه بود |
|
|
بهر آن نا آشنا میرم که فرد از همرهان |
|
آنچنان میشد که گویا از همه بیگانه بود |
|
|
آن نصیحتها که میکردیم اهل عشق را |
|
این زمان معلوم ما شد کان همه افسانه بود |
|
|
قرب تا حاصل نشد دودم ز خرمن برنخاست |
|
اتحاد شمع برق خرمن پروانه بود |
|
|
سوختن با آتش است و عشق با دیوانگی |
|
عشق بر هر دل که زد آتش چو من دیوانه شد |
|
|
وحشی از خون خوردن شب دوش نتوانست خاست |
|
کاین می مرد افکن امشب تا لب پیمانه بود |
|