وحشی بافقی (غزلیات)/دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم
دیریست که رندانه شرابی نکشیدیم | در گوشهی باغی می نابی نکشیدیم | |||||
چون سبزه قدم بر لب جویی ننهادیم | چون لاله قدح بر لب آبی نکشیدیم | |||||
بر چهره کشیدیم نقاب کفن افسوس | کز چهرهی مقصود نقابی نکشیدیم | |||||
بسیار عذابی که کشیدیم ولیکن | دشوارتر از هجر عذابی نکشیدیم | |||||
وحشی به رخ ما در فیضی نگشودند | تا پای طلب از همه بابی نکشیدیم |