وحشی بافقی (غزلیات)/روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید
روزها شد تا کسم پیرامن این در ندید | تا تو گفتی دور شو زین در کسم دیگر ندید | |||||
سوخت ما را آنچنان حرمان عاشق سوز ما | کز تنمآن کو نشان میجست خاکستر ندید | |||||
الوداع ای سر که ما را میبرد سودای عشق | بر سر راهی که هر کس رفت آنجا سر ندید | |||||
مرد عشق است آنکه گر عالم سپاه غم گرفت | تاخت در میدان و بر بسیاری لشکر ندید | |||||
گر چه وحشی ناخوشیها دید و سختیها ولی | سخت تر از روزگار هجر و ناخوشتر ندید |