وحشی بافقی (غزلیات)/سد حر جان ز پی یکه سواری رسید
سد حشر جان ز پی یکه سواری رسید | خنجر پرخون به دست شیر شکاری رسید | |||||
بیهده ابرش نتاخت اینطرف آن ترک مست | تیغ به دست اینچنین از پی کاری رسید | |||||
رخش دوانی ز پیش، اشک فشانی ز پی | تند سواری گذشت ، غاشیه داری رسید | |||||
داغ جنون تازه گشت این دل پژمرده را | سخت خزانی گذشت، خوب بهاری رسید | |||||
وحشی ازین موج خیز رست ولی بعد مرگ | غوطه بسی زد به خون تا به کناری رسید |