وحشی بافقی (غزلیات)/شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس | از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس | |||||
شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیدهام | گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس | |||||
شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا | میکنی چون لطف باری از زبان خود بپرس | |||||
دور از آن کو تا به کی باشی دلا بی خان ومان | این چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس | |||||
حال بیماران خود هرگز نمیپرسد چرا | وحشی این حال از مه نامهربان خود بپرس |