وحشی بافقی (غزلیات)/مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن
مرا با خار غم بگذار و گشت باغ و گلشن کن | پی آرایش بزم حریفان گل به دامن کن | |||||
تو شمع مجلس افروزی ، من سرگشته پروانه | مرا آتش به جان زن دیگران را خانه روشن کن | |||||
مکن نادیده وز من تند چون بیگانگان مگذر | مرا شاید که جایی دیده باشی چشم بر من کن | |||||
چو کار من نخواهد شد به کام دوستان از تو | هلاکم ساز باری فارغم از طعن دشمن کن | |||||
ببین وحشی که چون سویت به زهر چشم میبیند | ترا زان پیش کز مجلس براند عزم رفتن کن |