وحشی بافقی (غزلیات)/مرغ ما دوش سرایندهی بستانی بود
مرغ ما دوش سرایندهی بستانی بود | داشت گلبانگی و معشوف گلستانی بود | |||||
دیده کز نعمت دیدار نبودش سپری | مگسی بود که مهمان سرخوانی بو | |||||
دست امید که یک بار نقابی نکشید | بود دور از سر و نزدیک به دامانی بود | |||||
آنکه از تشنگیش بود گذر بر ظلمات | تف نشان جگرش چشمهی حیوانی بود | |||||
ریشه تفسیدهی گیاهی ز لب کوثر رست | که ز ابرش هوس قطرهی بارانی بود | |||||
خویش را ساخته آماده سد شعله خسی | گرم همصحبتی آتش سوزانی بود | |||||
بود وحشی که ز رخسار تو شد قافیه سنج | یا نواساز گلی مرغ خوش الحانی بود |