وحشی بافقی (غزلیات)/مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش

وحشی بافقی (غزلیات) از وحشی بافقی
(مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش)
  مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش بی گنه می‌کشتیم ، اکنون گنهکارم بکش  
  تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش  
  جرم می‌آید زمن تا عفو می‌آید ز تو رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش  
  وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش