وحشی بافقی (غزلیات)/من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن
من اگر این بار رفتم ، رفتم آزارم مکن | این تغافلهای بیش از پیش در کارم مکن | |||||
پای برگشتن نخواهم داشت خواهم رفت و ماند | در تماشا گاه دیگر نقش دیوارم مکن | |||||
بنده میخواهی ز خدمتکار خود غافل مباش | میشود ناگه کسی دیگر خریدارم مکن | |||||
من که مستم مجلست گر هست و میر مجلسی | بزم خود افسرده خواهی کرد هشیارم مکن | |||||
عزت سگ هست در کوی تو وحشی خود چه کرد | گر چه عاشق خوار میباید، چنین خوارم مکن |