وحشی بافقی (غزلیات)/میکشم زان تند خو گر صد تغافل میکند
میکشم زان تند خو گر صد تغافل میکند | دیگری باشد کجا چندین تحمل میکند | |||||
میکند فریاد بلبل از کمال شوق باد | غنچه گویا خندهای در کار بلبل میکند | |||||
بر رخ چون زر سرشک همچو سیمم دید و گفت | این گدا را بین که اظهار تجمل میکند | |||||
زلف او دل برد و کاکل در پی جانست وای | کانچه با جانم نکرد آن زلف، کاکل میکند | |||||
میکند بی نوگلی خونابهی دل در کنار | در چمن وحشی چنین دامن پر از گل میکند |