وحشی بافقی (غزلیات)/هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد
هلاکم ساز گر بر خاطرت باری ز من باشد | که باشم من که بار خاطر یاری ز من باشد | |||||
گذاریدم همانجایی که میرم بر مداریدم | نمیخواهم که بر دوش کسی باری ز من باشد | |||||
حلالی خواستم از جمله یاران قاتل من کو | که خواهم عذر او گر گاهش آزاری ز من باشد | |||||
ز اشک ناامیدی برد مژگان آب و میترسم | که ناگه بر سر راه کسی خاری ز من باشد | |||||
به کویش گر ندارم صوت عشرت غم مخور وحشی | مرا این بس که آنجا نالهی زاری ز من باشد |