وحشی بافقی (غزلیات)/چرا ستمگر من با کسی جفا نکند
چرا ستمگر من با کسی جفا نکند | جفای او همه کس میکشد چرا نکند | |||||
فغان ز سنگدل من که خون سد مظلوم | به ظلم ریزد و اندیشه از خدا نکند | |||||
چه غصهها که نخوردم ز آشنایی تو | خدا ترا به کسی یارب آشنا نکند | |||||
کدام سنگدل از درد من خبر دارد | که با وجود دل سخت گریهها نکند | |||||
کشیده جام و سر بیگنه کشی دارد | عجب که بر نکشد تیغ و قصد ما نکند | |||||
به جای خویش نیامد مرا چو وحشی دل | اگر ز تیر تو پیکان به سینه جا نکند |