وحشی بافقی (غزلیات)/چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی
چه خوش بودی دلا گر روی او هرگز نمیدیدی | جفاهای چنین از خوی او هرگز نمیدیدی | |||||
سخنهایی که در حق تو سر زد از رقیب من | گرت میبود دردی سوی او هرگز نمیدیدی | |||||
بدین بد حالی افکندی مرا ای چشم تر آخر | چه بودی گر رخ نیکوی او هرگز نمیدیدی | |||||
ز اشک ناامیدی کاش ای دل کور میگشتی | که زینسان غیر را پهلوی او هرگز نمیدیدی | |||||
ترا سد کوه محنت کاشکی پیش آمدی وحشی | که میمردی و راه کوی او هرگز نمیدیدی |