| | | | | | |
|
کردم از سجدهی راه تو جبین آرایی |
|
سر اقبال من و پیشهی گردن سایی |
|
|
باز چون آمده از سجده سرش سوده به چرخ |
|
هر که بر خاک درت کرده جبین فرسایی |
|
|
آن قدر آرزوی سجدهی رویت که مراست |
|
در همه روی زمینش نبود گنجایی |
|
|
دیرتر دولت پابوس تو دریافتهام |
|
ز آنکه میکردهام از دیده زمین پیمایی |
|
|
شکرلله که رسیدم به تماشا گه وصل |
|
کردم از خاک درت تقویت بینایی |
|
|
بردر خویش بگو حرمت چشمم دارند |
|
که به جاروب کشی آمده و سقایی |
|
|
خواهم از لطف تو باشد نگهی خاصهی من |
|
نگهی نی چو نگاه دگران هر جایی |
|
|
طول منشور بقای ابدی را چکنم |
|
خم ابروی تواش گر نکند طغرایی |
|
|
وحشیم طوطیم اندر پس آیینهی بخت |
|
دایم از شکر عطای تو به شکرخایی |
|