وحشی بافقی (غزلیات)/کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند
کسی از دور تا کی چین ابروی کسی بیند | سراپا چشم حسرت گردد و سوی کسی بیند | |||||
ز روی خویشتن هم شرم میآید مرا تا کی | کسی بنشیند و از دور در روی کسی بیند | |||||
نه مغروری چنانم کشت کز دل چون کشد خنجر | سری پیش افکند در چاک پهلوی کسی بیند | |||||
فلک گو استخوان پیش سگ افکن ناتوانی را | که فرساید ز حسرت چون سگ کوی کسی بیند | |||||
کسی داند که وحشی را چه برق افتاد در خرمن | که داغی بر جگر از تندی خوی کسی بیند |