وحشی بافقی (غزلیات)/کی تبسم دور از آن شیرین تکلم میکنم
کی تبسم دور از آن شیرین تکلم میکنم | زهر خند است این که پنداری تبسم میکنم | |||||
در میان اشک شادی گم شدم روز وصال | اینچنین روزی که دیدم خویش را گم میکنم | |||||
با من آواره مردم تا به کشتن همرهند | من نمیدانم چه بیراهی به مردم میکنم | |||||
چهره پرخاکستر از گلخن برون خواهم دوید | هر چه خواهد کوهکن تا من تظلم میکنم | |||||
تکیه بر محراب دارد عابد و زاهد به زهد | وحشی دردی کشم من تکیه بر خم میکنم |