وحشی بافقی (غزلیات)/گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد
گل چیست اگر دل ز غم آزاد نباشد | از گل چه گشاید چو دلی شاد نباشد | |||||
خواهم که ز بیداد تو فریاد برآرم | چندان که دگر طاقت فریاد نباشد | |||||
شهری که در او همچو تو بیدادگری هست | بیدادکشان را طمع داد نباشد | |||||
پروانه که و ، محرمی خلوت فانوس | چون در حرم شمع ره باد نباشد | |||||
سنگی به ره توسن شیرین نتوان یافت | کاتش به دلش از غم فرهاد نباشد | |||||
وحشی چه کنی ناله که معمور نشد دل | بگذار که این غمکده آباد نباشد |