وقایع اتفاقیه/۱۴
روزنامهٔ وقایع اتّفاقیه بتاریخ جمعه هفتم شهر رجبالمُرجّب مطابق سال تنکوزئیل سنه ۱۲۶۷
نمرهٔ چهاردهم هر کس در طهران طالب نُسخه ازین روزنامها باشد در بازار در دکان میرسیدکاظم بلورفروش فروخته میشود |
قیمت یک نُسخه دهشاهی سه ماه ششهزار دینار ششماه دوازده هزار یکسال دو تومان و چهار هزار |
اخبار داخلهٔ ممالک محروسهٔ پادشاهی
دارالخلافهٔ طهران
در روز شنبه غُرّه اینماه اعلیحضرت پادشاهی بفیروزمندی و اقبال از دارالخلافه باهره حرکت فرمودند و منزل اوّل را در یافتآباد نزول اجلال نمودند و از آنجا بدارالسلطنهٔ قزوین تشریف خواهند بُرد و از آنجا اراده دارند که از راه سلطانآباد و بروجرد بسمت اصفهان حرکت فرمایند و منظوُر اعلیحضرت پادشاهی ازین سفر ملاحظهٔ امنیّت ولایت و آسودکی و دادرسی رعیّت است اکر چه درین فصل بهار حرکت دادن جمعیّت بطوریکه ضرر بمحصول رعایا نرسد بسیار مشکل است و لکن باقتضای رافت و رعیّتنوازی حضرت اقدس همایون و نظم و اهتمام جناب اتابک اعظم امیرکبیر نظام از حرکت جمعیت ضرری به زراعت و حاصل رعیّت مُتصوّر نمیشود و اکر احیاناً ضرر جزئی هم ازین رهکذر متصوّر باشد فواید و منافع کلّی که درین سفر متضمن است عاید عموم رعایا خواهد بود و اشخاصی که ملتزم رکاب نُصرت انتساباند نوّاب عبّاس میرزا و نواب کیومرث میرزای ایلخانی و نواب علیقلی میرزا و نوّاب محمدرضا میرزا و بهاءالدوله و محسن میرزا و امامقلی میرزا و صاحبقران میرزا از شاهزادکان عظام و مقربیالخاقان اعتمادالدّوله میرزا آقاخان و میرزا محمدشفیع صاحب دیوان و محمدحسنخان سردار و معیّرالممالک و ملکالکتاب و مستوفیالممالک و بعضی از مستوفیان عظام و فضلعلیخان میرپنجه و محمدخان میرپنجه و فوج کروُس ابوابجمعی حسنعلی خان سرتیپ و فوج ناصریّه ابوابجمع محمد آقای سرهنک و توپخانه با اللّهویردیخان سرهنک و زنبوُرکخانه با نصراللهخان و از سایر خدم و حشم بقدر ضرورت مُلتزم خدمتاند
اعلیحضرت شاهنشاهی نوّاب شاهزاده بهراممیرزا را به ایالت دارالخلافه مبارکه و دادرسی رعایا و انتظام ولایت مأموُر و برقرار فرمودند
مقربالخاقان عزیزخان اجوُدانباشی را بجهة نظم قشون و شهر و ارک دارالخلافهٔ باهره مُعَیّنْ فرمودند و افواج مُتوقّف دارالخلافه کمافیالسابق هر روزه مشغول مشق میباشند و افواج مُتوقّف این اوقات از اینقرارند توپچیان توپخانهٔ مبارکه ابوالجمع عالیجاه فضلعلی آقای سرتیپ فوج چهارم تبریز ابوابجمع عالیجاه علیخان سرهنک افواج سمنانی و دامغانی ابوابجمع عالیجاه پاشاخان سرتیپ فوج سوادکوُهی قراول عمارات مبارکه ابوابجمع عالیجاه علیخان سوادکوهی فوج کرند ابوابجمع عالیجاه حیاتقلی خان فوج کلهر ابوابجمع عالیجاه محمدحسنخان فوج خرقان ابوابجمع عالیجاه مهدیخان فوج ساوجبلاغ ابوابجمع عالیجاه سلیمان خان افشار دیکر قشونی که این روزها مرخص شدهاند دو فوج عرب و عجم ساکن شاهرود و بسطام در یوم سهشنبه چهارم مُرخّص خانهای خود شدند
پانصد نفر سوارهٔ قورت بیکلوُی شاهسون در یوم یکشنبه دویم سان داده مرخص شدند
هفتصد و پنجاه و دو نفر سواره دویرن شاهسون حاضر دارالخلافه میباشند و در همین هفته مواجب کرفته بخراسان روانه خواهند شد و چونکه سوارهٔ مزبور همه لباسشان یکرنک بود قباها سفید و شلوارها سرخ و سلاح حربشان مضبوط و اسبهاشان خوب بود بسیار خوش وضع و زُبده بنظر میآمدند شخصی از اهل فرنکستان که اینها را از دور میدید میکفت که مانند سوارهنظام فرنکستاناند و در حرکتشان هم نسبت به سوارهای دیکر نظامشان بیشتر بوَد و چون که معنی لباس نظام که هر فرقه رنکی و طرحی علاحده باشد با این است که در بین جنک بهم آمیخته و مغشوش نشوند البته از لباس نظام پوشیدن سوارهٔ مزبور اکر جنک اتفاق بیفتد نظم و منفعت خواهند دید
سیصد نفر توپچی از خراسان مرخص شده بهمراهی صفرعلی بیک یاور روز دوشنبه ۳ وارد دارالخلافه کردیدند و در همین هفته مواجب کرفته مرخص خانه میباشند
سوارهٔ ۴ دولی عراق ابوابجمع عالیجاه سلیمان خان سرتیپ افشار کردیدند
سوارهٔ افشار جمعی عالیجاه سلیمانخان پانصد نفر حاضر دارالخلافه کردیده و این روزها مأمور اصفهان میشوند
چون احترام کلامالله مجید بر عموم اهل اسلام واجب است و ازینکه در این اوقات قران بسیار چاپ زده میشود و بعضی اوراق آنها که باطله میشود بزیر دست و پا میاندازند و نسبت بکلامالله بیحرمتی میشود و در بعضی دکانهای عطّاران دیده شده است که اوراق باطله قرانهای چاپی را بسته دواهای عطاری مینمایند بر علمای اعلام و فّقهمالله تعالی که حفظ قواعد و قوانین شریعت مُطهّره واجب است اینمعنی بسیار خلاف و منافی احترام شرع مطاع نموده به اُمنای دولت علیّه عرض ا اظهار نمودند که چاپ زدن کلامالله مجید را حکم نمایند که موقوف بشود و لهذا از کُلّ باسمهچیها بحکم امنای دولت علیّه التزام کرفته شده که بعدالیوم دیکر قران باسمهٔ چاپ نزنند
از اهالی دارالخلافه بعضی در نزد عالیجاه محمودخان کلانتر شاکی شدند از اینکه پارهٔ جاهای شهر را کثیف نکاه میدارند و باعث ناخوشی در میان خلق میشود لهذا مشارالیه از ریکاها التزام کرفته و همه کوچها و معابر را بآنها دسته بدسته تقسیم کرده که دو روز بدوُ روز کوچها را پاک و تمیز نمایند چندی پیش ازین اُمنای دولت علیّه درین باب نظام خوب کذاشته بودند چونکه کلّ اطبای روُی زمین فهمیدهاند که باعث ناخوشی در هر جا کثافت کوچها و عفونت هوای آنجاهاست و این قرار دیوان بجهة خلق نفع زیاد دارد و کلانتر درین باب منتهای سعی و کوشش را دارد که آنچه ممکنش باشد شهر را پاکیزه نکاه بدارد که خدا نخواسته مردم ناخوش نشوند
چند وقت پیش ازین اُمنای دولت علیه قراری کذاشتند که ده روز بده روز آب در کُلّ محلات دارالخلافه جاری بشود که آبانبارها و حوضها و غیره را از آب پر نمایند که خلق بجهة آب تنکی و عسرت نکشند چند وقت بهمین قرار بوُد و بعد ازان بجهة کم شدن آب در بیرون شهر آب بقرار ده روز بده روز نیامد و چونکه امنای دولت علیّه رفاه و آسودکی رعیّت را زیاده منظور دارند انشاءالله درین احسان و کار خیر که نفعش شامل عام است قراری خواهند کذاشت که خلق در تابستان بجهة کمی آب عُسرت بکشند
محمدجعفر نامی از رعایای قاسمآباد محال شهریار به مقربالخاقان اجودانباشی عرض نمود که مابین قلعهٔ نَوْ و قصّابخانهٔ بیروُن دروازهٔ قزوین مال مرا بردهاند مشارالیه به کلانتر محوّل نمود که مراتب را تحقیق کرده و مال آن شخص را پیدا نماید کلانتر آدمی بجهة تحقیق بآن مکان فرستاده از قراریکه معلوم شد محمدجعفر نام از قاسمآباد بشهر میآمده یک ساعت از شب رفته مابین قلعهٔ نَوْ و قصّابخانه بیرون شهر دروازه قزوین دو نفر پیاده و دو نفر سواره جلو او را کرفته و از قرار تقریر خود محمدجعفر نام پانزده تومان نقد و بعضی اسباب خوراکی از او کرفته و بعد چشمهای او را بسته و انداختهاند نزدیک بآن مکان کورهٔ هست که بقدر پانصد ششصد قدم فاصله چکنیها منزل داشتند و بجُز ایشان کسی دران حوالی منزل نداشت بعد از تحقیق مراتب کلانتر کیفیت را به اجودانباشی ن وشته و حکم شد که محمد جعفر نام قسم خورده تنخواه خود را از چکنیها بکیرد و قسم خورده و کرفت
در ۲۷ شهر جمادیالثانی یک سرقلیان طلا بانضمام بادکیر نقره از خانهٔ عالیجاه عباسخان بیکلربیکی استراباد بسرقت بُرده بوُدند روز دوشنبه ۳ شهر رجب سرقلیان پیدا شده باین تفصیل که میرزا بابا نامی نوکر مشارالیه سرقلیان و بادکیر را دزدیده و در درب مسجدشاه میخواسته است بشخص صرّافی بفروشد یک نفر توپچی مُطّلع شده و با یکدیکر کفتکو میکردند خبر به کلانتر رسیده فرستاده آنها را آوردند و طلای سرقلیانرا خورد کرده بودند به عبّاسخان اخبار نموده مشارالیه شرحی نوشته که طلای سر قلیان هجده مثقال بوده نُه مثقال آن که موجود بود بمشارالیه داده شد و حال مطالبهٔ نه مثقال دیکر را مینمایند و مراتب به مقربالخاقان اجودانباشی عرض شده حکم کرد که مال عالیجاه عباسخان بتمامه استرداد و باو داده شود و بعد ازان دربارهٔ دُزد حکم جاری خواهد کردید
اعلانات
بعضی از اشخاصی که باید روزنامه دولتی هفته بهفته بآنها برسد شکایت کردهاند که کاهی موافق قاعده نمیرسد لهذا مباشرین روزنامه خواهش میکنند که هر کس سفر میکند یا از جائی بجائی مأمور میشوند بمباشرین اخبار و اعلام نمایند که در هر کجا که باشند روزنامهٔ آنها را هفته بهفته برسانند
یکباب خانه واقعه در محلّه دروازه شاهزاده عبدالعظیم پهلوی کود زنبورکخانه مال موسیو رفائیل مسیحی است و میخواهد بفروشد هر کس طالب خریداری خانهٔ مزبور باشد از موسیو رفائیل یا هر کس که در خانه مزبور باشد قیمت او را جویا بشوند
احوالات متفرقه
در خصوص ساختن راهاهن مابین شهرهای طرابزان و ارض روُم نوشتهاند که چونکه بجهة سختی زمستان موقوف شده بود در اوّل بهار باز عملها و فعلها را براه میاندازند که بهر طوری که باشد کوشش نمایند که راه مزبور امسال تمام بشود
نمونه اجناسی که از مصر بشهر لندن میفرستند که در عمارت بیرون شهر لندن که اجناس کل عالم کذاشته میشود بکذارند موافق خبر آخر در اسکندریه مصر جمع و جور میکردند بجهة فرستادن به لندن و نوشتهاند که دو هزار قسم نمونه اجناس محصول و حبوبات و غیره که از زمین آنجا بعمل میاید حاضر کرده بودند و هزار و پانصد قسم از صنایع صنعتکاران و میکویند که از هر قسم کمان داشتند که چهار هزار جوره بشود و هنوز اشخاصی که از صاحبمنصبان همراه این اجناس میروند مشخص نشده در فرنکستان بنا دارند که راهآهن که از کوهستان البس خواهد کذشت بسازند و این بسیار کار بزرک و عُمده است که پیش کرفتهاند و بزرکی راه مزبور از این معلوم میشود که شانزده هزار عملهٔ مرد و دو هزار زن و بچه الآن در سر راه مزبور در کارند از کوهی که این راه میرود ارتفاعش از بحر مُحیط هشتصد زرع بلندتر است و در یکجائی هم بقدر یکربع فرسخ این راه را در زیر کوه ساختهاند بعد از آنکه این راهآهن ساخته بشود از سراسر آنولایت بکالسکهٔ بخار بسیار زودتر از حالا سفر و سیاحت میتوان نمود
بعد از آنکه کشتیهای بخار در اکثر دریاهای فرنکستان سایر جاهای روی زمین براه افتاد آذوقه و اجناس در مملکت انکلیس بسیار تنزل کرده و ارزان کردیده است و بعضی از اجناس ماکولات را که پیش از این نمیتوانستند در کشتی بادبانی بیاورند بجهة اینکه حرکتش بدست باد بُود و اکر بجهة باد حرکت کشتی طول میکشید آذوقه خوراکی ضایع میشد حالا در کشتی بخار بسیار میآورند چونکه کشتی بخار بسیار سریعالحرکت و وقت ورودش نسبت بکشتیهای بادبانی مُعین است چیزها که در ایّام سابق نمیفرستادند حالا زیاد میفرستند از آنجمله در شهر سُوثهمپطان از اسکندریهٔ مصر سیزده چلیک تُخممرغ که هر چلیکی بزرکتر ازان بوده که به اسب یا شتر بتوان بار نمود فرستادهاند
از ولایت پیهمانت نوشتهاند که اشخاصی در آنجا بنای اغتشاش داشتند میخواستند از پادشاه یاغی بشوند و باو زور بیاورند که از تاج و تخت دست کشیده بیکی از اقوام خود واکذار نماید و خودش استعفا بکند در روزنامهٔ آخر که بدارالخلافهٔ باهره رسیده این کذارش را نوشته بودند و لکن معلوم نیست که حقیقت داشته باشد یا نه
از طرابزان نوشتهاند که آتش بخانهٔ قونسول در طرابزان افتاده و کویا سبب اتش افتادن این است که در اطاق بخاری پیچ بوده که دودکش او از آهن بوده و چونکه خانههای آنجا اکثر از چوب و تخته است تختههای نزدیک به بخاری و دودکش بخاری آتش کرفته بود اما دیر خبردار شُدند وقتیکه فهمیدند چنان آتش شعلهور شده بود که نتوانستند خاموش نمایند وقتیکه خبر آوردند که این قضیّه اتفاق افتاده رستمپاشا حاکم آنولایت با نظام خاموشکن آنجا آمده و آنچه ممکانشان بود سعی و کوشش کردند که اتش را خاموش کُنند اما تا خاموش کردن آنها خانه بالمرّه سوخته بود کوشش پاشای مزبور و ناظر کراختین و سایر عملهجات آنجا همینقدر فایده کرد که بخانهای دیکر نکذاشتند اتش سرایت نماید بزرک کشتی بخار نمس که در انجا بود همراه آدمهایش و کُلّ فرنکیها آمده امداد کردند که اموال قونسول مزبور را از آتش بیرون بیاورند اما ضرر زیاد بقنسول خورده کُلّ کتابخانهاش سوخته و میکویند که بعضی از جواهرات و زینت زنش هم در اطاقی که آتش افتاده بوده است تلف و مفقود کردیده
در میان کشتیبانهای بعضی از شهرهای ولایت انکلیس و صاحبان کشتی مالالتجاره کفتکوی مخالف شده کشتیبانها مواجب زیاد میخواهند و صاحبان کشتی میخواهند ندهند در بعضی شهرها پانصد نفر و هزار نفر جمع شده و بموز دکانچیها در دور شهرها صدا بلند کردهاند مواجبی که میخواهند با جیرهٔ آنها ماهی شش تومان و شش هزار پول ایران است و چونکه میخواهند که مُتّفقالقَوْل باشند آنها را هم که بمواجب کمتر راضی بودند مجبوراً از کار باز داشته با خود یکحرف کردهاند چونکه بعضی از کارهای آنها خلاف حکم و قانون ولایت انکلیس است از جمله مجبور کردن دیکران را که بمواجب کم کار نکنند کزمهای بعضی شهرها بیرون آمدند که کشتیبانهای مقصر را بکیرند با چوب و مشت قدری جنک کرده امّا بعضی از مقصرین را کرفته محبوس کردهاند بقانون انکلیس هر کس حق آنرا دارد که بهر قدر مواجب که میخواهد خدمت نماید امّا حق آنرا ندارد که دیکرانرا تحریک نماید و از راه در ببرد