وقایع اتفاقیه/۲۲
روزنامه وقایع اتّفاقیه بتاریخ پنجشنبه سیُّم شهر رمضان المُبارک مُطابق سال تنکُوزئیل سنه ۱۲۶۷
نُمرهٔ بیست و دویم |
قیمت |
اخبار داخلهٔ ممالک محرُوسهٔ پادشاهی
اُردُوی همایون
موافق خبر آخر که از اُردوی هُمایون رسید اعلیحضرت پادشاهی در یوم شنبه بیست و یکم شعبان از برُوجرد بدارالسلطنه اصفهان حرکت فرمودهاند
دارالخلافه طهران
درین اوقات که ایّام ماه رمضانالمبارک و زمان عبادت اهل اسلام است عُلما و عُبّاد در مساجد و منابر بموعظه و ترغیب خلق به پرستش خداوند یکانه و دعاکوئی ذات اقدس شاهنشاهی اشتغال دارند و بحمدالله بعضی ملاهی و مناهی که در ازمنهٔ سابقه ملاحظه میشد درین عَهد ابد مقرُون بکلّی متروُکست و از اهتمام امنای دولت علیّه خلق در کمال آسودکی و شُکرکذاری میباشند و چنانچه در روُزنامه سابقه نوشته شده بجهة اینکه روزها بُلند و عین کرمای تموُز است و ضعف و عطش به روزهداران تاثیر مینماید تا قریب بظهر مردم در منازل خود باستراحت مشغولاند و از ظهر تا عصر در مساجد بعبادت قیام دارند و از عصر تا غروُب آفتاب بجهة مشغولیّت در امامزاده زید جنب بازار و کاروانسرای اتابکیّه که کَسَبَه اسباب و ظروُف و قطعات چیدهاند بداد و ستد و تفرُّج بشام میرسانند و قرار است که درین ماه از شب تا صبح قراول مانع عبوُر مردم نباشد و در نزدیکی امامزاده زید و چند جای دیکر که جمعیّت زیاد خواهد شد قراول و کزمه که لازمهٔ نظم است کذاشته شده
در هفتهٔ کذشته جعبهٔ جواهری در یکی از حرمخانهای بزرک دارالخلافه کم شده بعد از تجسُّس و کمان کُلّی بزنی دلّاله که بآنجا رفت و آمد و مُراوده داشته رفته او را آورده و چند روز تهدیدات زبانی کردند تا اینکه بنزد دخترش فرستاده و جعبهٔ مزبور را سر بمُهر بحاجی صادق سقّاباشی داده بود که بحضور نوّاب شاهزاده بهرام میرزا آورده و شفاعت او را نماید بعد از پیدا شدن جواهرات مزبوره چون از اهل حرمخانه دیکر هم که سابقا این زن در آنجا کیسسفید بوده بعضی چیزها کم شده و باوُ ادّعا دارند لهذا زن مزبوُره به اقا زینالعابدین نایب فراشخانه سپرده شُد که بعد از کرفتن اسباب مسروقه حکم دیوانی در باب سارقه جاری شود
در ماه کذشته عروسی در دارالخلافهٔ طهران شده ازینقرار است
محلّه عودلاجان |
محلّه چالمیدان |
محلّه بازار |
محلّه سنکلج |
عدد سیاقی نفر |
عدد سیاقی نفر |
عدد سیاقی نفر |
عدد سیاقی نفر |
نرخ اجناس در دارالخلافه طهران از هر مقوله ارزان و فراوانست از جمله یخ که درین کرمای تابستان بسیار مطلوب است و سالهای سابق کران بود حالا بحدّی فراوان است که در سر کوچها ریختهاند و یکمن وَزْن ری بیک شاهی و یک پول فروُخته میشود و هر فقیر و بینوائی قوّه دارد که بکیرد و مصرف نماید میوه آنقدر وُفوُر دارد که هر چیزیکه اول نوبَر او بشهر میآید روز دیکر چنان بسیار میشود که بتخمین میفروشند کندم فیالجُمله تسعیری بجهة شُهرت سنخوارکی در وَرامین بهم رسانده بوُد بعد از انکه خرمن تازه بدست آمده و از آفتِ سنخوارکی گُذشته بود و معلوم شد که سن به بعضی از دهات آنجا خرابی جزئی رسانده بوُده حالا غلّه از اوّل ارزانتر و بیشتر است
در باب آب دارالخلافه طهران حقابه از چند جا دارد و از یک نهر مخصوُص معموُل نیست زیرا که اکر همیشه از یک محل باشد زراعت و باغات آن مَحَلْ خُشکْ و بیآب میماند چند وقت پیش ازین ده شبانه روُزْ آب از دَرْبَندْ و تَجْرِیشْ که حقّابه از قدیم داشتند بشهر آوردند و بعد از آن چهار شبانه روز هم از نهر شاهی آوردند و بجهة ماه مبارک رمضان بنا بود که از دَرَکَهْ و اِوَینْ آب بیاورند چونکه دیدند آب آنجا کم است و آنقدر پر زور نیست که بشهر برسد و کفایت بکند آب رودخانهٔ کرج را از همان نهر شاهی بشهر آوردند سمت دروازه شمیران و بعضی محلّات دیکر آن اطراف از آب سیراب شُدند و سایر محلّات شهر را نیز سیراب خواهند کرد و قرار است که آب بهر محلّه و هر خانه برسد که در اینماه مبارک همهٔ اهل شهر از غنی و فقیر آب داشته باشند و کسی تنکی نکشد و اینمرحله سبب شکرکذاری و دعاکوئی فُقرا و مساکین شده است که در سالهای سابق بسیاری ازین اشخاص از جهة آب در عُسرت و تنکی بودند
امُوُرات قشونی
سوارهٔ افشار ابوابجمعی عالیجاه سلیمانخان سرتیپ در روز بیست و نهم ماه کذشته در اطاق نظام مواجبشان را کرفتند که حسبالامر روانهٔ اصفهان شوند
در یوم بیست و هشتم ماه شعبان بجهة ایّام صیام مقربالخاقان اجودانباشی حکم نظامی دادند که سرباز در ماه رمضانالمبارک از مشق معاف و مرخص باشند
چون باُمورات قشونی و غیره بایست رسیدکی شود و بجهة کرمی هوا و ضعف روزه در روز حرکت مُشکِلْ بوُد مقربالخاقان مشارالیه قرار دادند که روز قشون نظام و غیره روزها را مرخص و مشغوُل استراحت و عبادت خود باشند و دو ساعت و نیم از شب کذشته الی دو ساعت و نیم به وقت اذان صبح مانده کاری که دارند بدر خانه آمده و بکارکذاران دیوانی عرض نمایند و صورت بدهند و بجهة این قرارداد و اینکه سایر مردن بحمامها و مساجد عبور و مرور دارند قدغن شُد که سربازهای قراولخانهای شهر مُزاحم کسی نشوند اعمّ از آنکه با فانوُس باشد یا بی فانوس مکر کسی که هرزکی و شرارت داشته باشد
عالیجاه جبرئیل خان سرهنک فوج نصارای اروُمی که از دارالخلافه مامور شده بود که رفته در اروُمی فوج مزبور را بکیرد نزدیک به سیصد نفر از فوج مزبور را کرفته و مابقی آنها را نیز در اندک مُدّت تمام خواهد کرد
سایر ولایات
از قراریکه از تبریز نوشته بودند در بیست و چهارم ماه رجب در سمت سلماس تکرک آمده بوده است بشدّتی که در بعضی دهات آنجا حاصل را بالمرّه تلف کرده است از آنجُمله در قریهٔ خُسرو چنین خرابی کرده است که هیچ محصوُل نمانده و اهالی و رعایای آنجا بدارالسّلطنه تبریز آمده بودهاند که به نواب حشمتالدوله عرض نمایند و در ارومی هم همین تکرک که آمده بوده است خرابی زیاد از قراری که نوشته بودند باز رسانده بوُده است
از قراریکه از مازندران نوشتهاند امسال باران در آنجا مثل هر سال نیامده و برای آب مردم زیاد در اضطراب بودهاند نواب شاهزاده مهدیقلی میرزا هم میرابهای چند بر سر رودخانها کذاشتهاند که حقّابه هر کسی را موافق معمول بدهند که زیادتی به یکدیکر نکنند که باعث فساد و نزاعی بشود
چنانچه در روزنامهای سابق نوشته شده بود در مشهد مُقدس زلزله شده است موافق کاغذی که از آنجا نوشتهاند در مشهد زلزلهٔ شدید شُده است و خیلی طول کشیده لکن خرابی نرسانده مکر یک نفر شیپورچی در درب صحن کُهنه ایستاده بوُده آجری از بالا بمغزش خوُرده و سرش شکسته و روز دیکر فوت شده است و در قوچان خرابی بسیار بهمرسیده و آدم زیاد هم تلف کرده است
کربلائی منور محمّد آبلهکوب که حسبالأمر اولیای دولت علیّه ماموُر صفحات مازندران بوُد از قراریکه نوشتهاند متجاوز از سیصد چهارصد نفر را آبله کوبیده است و خوب شدهاند و از اینجهة که دیدهاند بسیار فایده بخشیده مردم زیاد طالب و راغب شدهاند
و هم چنین میرزا ابوالقاسم آبلهکوُب که مأمور توقف کیلان کردیده از قراریکه نوشته بودند مأمور آبلهکوبی اطفال بوده در اوّل اَهل آنجا احتراز از اینمعنی داشتهاند بعد از آنکه بوضوح پیوست که این آبلهکوبی بسیار مفید است تمامی اهل شهر در کمال رغبت و مَیْل اطفال خود را میآورند و آبله میکوبند و در مُدّت پانزده روز زیاده از شصت نفر را آبله کوبیدهاند که همکی صحیح و سالم آبله در آورده و خوب شدهاند
از قراریکه از تبریز نوشتهاند نواب حشمةالدوله اراده داشتهاند که درین اوقات بسمت مشکین و اردبیل بروند
مقربالخاقان میرزا حسنخان وزیر نظام درین روزها بجهة وارسی اُمور قشونی نظام به بلوکات آذربایجان کردش مینمایند
ایضا از تبریز نوشتهاند که در یوم بیست و سیّم شعبان در وقت اذان شام بارش شدید آمده و رعد و برق شدت کرده بعد از ساعتی خبر رسیده بود که در محلّه باغمیشه برق یک نفر را زده و هلاک کرده است و از آن بارندکی سیل عظیمی برخواسته که در این چند سال باین طور سَیلْ پرزور در تبریز دیده نشده بوُده و تا نزدیک بصُبح سَیلْ میآمده و از خرابی که رسانده باشد هنوز خبری نرسیده است
در روزنامه کردستان نوشتهاند که در اواخر ماه رجب طرف عصر از سمت غربی کردستان تکرک زیاد آمده و سَیْل شدید برخواسته سه چهار ده معبر آنجا را بکلّی خراب کرده و از بعضی دهات نیز حاصل و زراعتی که داشتهاند آب بُرده و سُنبل و خوشه نکذاشته
احوالات دول خارجه
خبر آخر که از انکلیس آمده بتاریخ ششم رجب بوُد عمارت بلوری که در بیرون شهر لندن بجهة کذاشتن نموُنه اجناس کُلّ دنیا ساخته بودند باز شده بود و خود پادشاه انکلیس با اساس و جلال رسمیّه بآنجا تشریف آوردهاند
تاریخ کاغذ آخر که از پاریز پایتخت فرانسه رسیده شانزدهم ماه رجب بوُد در مشورتخانهٔ فرانسه کفتکوئی میکردهاند که بعضی از قانون دولت را در خصوص وکیل و پارهٔ چیزهای دیکر تغییر بدهند و قراری دیکر بکذارند
پادشاهان نمسه باز قشون مُهیّا داشته و عهد کردهاند که اکر قشون لازم باشد چنان آماده
باشند که در هشت روز حرکت بدهند و کویا احتیاط از دولت فرانسه داشتهانداحوالات مُتفرقه
در اخبار جریدةالحوادث اسلامبول نوشتهاند که در اِسْکِیزغر اسلامبول پانزده نفر دزد همعهد شده بودند که در شبی مُعیّن و ساعتی معیّن بخانه شخصی رفته اموال او را بدُزْدند یکی از آن دزدها به صاحب خانه و مستحفظین دیوان اخبار کرده و ثودش را از میان دزدان بکنار کشیده و چهارده نفر دیگر از دزدان در شب معهود بخانهٔ مزبوُر ریخته صاحبخانه و مستحفظین دیوان که خبردار و مهیّا بودند بآنها پیشتاب و طپانچه خالی کرده دو نفر از دزدان مجروُح و دستگیر شدهاند و مابقی فرار کردهاند و از آن دو نفر که بدست آمدهاند تحقیق میشده است که سایر دزدها را پیدا نمایند
ایضا در جریدةالحوادث اسلامبول نوشتهاند که در نزدیکی صُبح در محلّه چقور چشمه که بمعنی چشمهٔ گَوْد است آتش افتاده پنج شش خانه و بیشتر از بیست باب دکان سوخته است
چند وقت پیش ازین در مملکت ناروَیْژ که در بعضی زبانها ناروَیْه میخوانند اتفاق غریبی افتاده شخصی چهار نفر کُشته است بقصد و موافق قاعدهٔ آنولایت حکم قتل آن شخص را دادهاند امّا اکثر بزرگان و اعیان آنجا مُستدعی از پادشاه آنولایت شدهاند که از خون این شخص بگذرد و او را نکشد در مملکت مزبور از طایفهٔ کَوْلِیْ غربالبَنْد که بتُرکی قرچی مینامند بسیارند و میگویند که در کلّ آن مملکت پانزده یا بیست هزار کس از اینها میباشند و چونکه جمعیت مزبورد بیشتر از یک کرور و چهارصد هزار کس نیست بیست هزار کولی نسبت باین جمعیت بسیار است و این کولیها در آنولایت بسیار دُزد و بدعمل میباشند و دزدی و اعمال ناشایسته بیشتر از انها صادر میشود و عوام از آنها بسیار اندیشه دارند و بدشان میآید و از اینکه فالگیری میکنند مردم چنان تصور میکنند که اینها جادو میدانند و با شیاطین و اجنه امیزش و معاشرت دارند در آخر زمستان گذشته چهار نفر ازین کولیها بخانه رعیتی رفته بودند که از ده و خانهای دیگر دور بود بگدائی و سوال اهل انخانه در آنجا نبودند مگر جوانی هجده ساله و آن جوان از دیدن آنها بسیار ترسید که مبادا مال آقایش را بدُزدند یا ضرری به او بزنند تدبیرش باینجا کشید که بانها محبت نماید انها را در اطاق بزرگ آنجا جا داده و نهار برایشان آورده عرق زیاد هم بآنها پیموده مدتی نکشید که هر چهار نفر مست شده خوابیدند و آن جوان تیغ دلاکی آقایش را در آورده هر چهار نفر را سر بُریده و بعد ازان کاغذی به نایبالحکومه آنجا نوشته و او را اعلام کرد و از او انعام هم خواسته بود که چهار نفر از جادوها که رفیق اَجِنّه و شیاطیناند باین تدبیر مست کرده و سر بریدهام حاکم فرستاده و انجوانرا گرفته محبوس کردند و موافق قانون آن ولایت حکم قتل او را دادند چونکه قصد کشتن داشته و عملش از راه سهو نبوده است هر چه از او تحقیق میکنند عمل خود را اقرار میکند و خود را مستحق انعام میداند و میگوید که بمن ظلم است که در عوض رفیق جنها کُشْته بشوم اهل انولایت چونکه دیدند که این جوان از راه حماقت این کار را کرده و منظورش دُزدی یا چیز دیگر نبوده از پادشاه خواهش و درخواست کردهاند که او را بهبخشد و نکُشد
ایضا در جریدةالحوادث نوشتهاند که شخصی در نزدیکی مَرْسیلیا در قریه آر فقیر بوده به پاریس رفته در قشون فرانسه او را نوشتهاند و بعد از چندی بمرتبه بینک باشیکری که سرهنگی است رسیده و به ماموریّتهای دیگر هم اقدام کرده و دولتمند شده بدیدن اقوام خود مرخص شده بقریهٔ خود که نزدیک شده بجهة امتحان خویشان لباس تجمُّل را در آورده و لباس مُندرس پوشیده بخانه یکی از خویشان در آمده و شکایت از فقر نموده آن شخص بقدر مقدور او را اعانت و دلداری نموده و سایر خویشان که فهمیدهاند باز بیچیز است او را دیدن نکرده و رو نشان ندادهاند آن شخص هم بعد از تجربهٔ خویشان خود چند هزار قروش که هر قروش بیست تومان است بصاحب خانه داده و عذرخواهی بسیار نموده و سایر خویشانرا ملاقات نکرده به پاریس مراجعت نموده است