کلیات سعدی/مواعظ/هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست
< کلیات سعدی | مواعظ
موعظه و نصیحت
هران نصیبه که پیش از وجود ننهادست | هر آنکه در طلبش سعی میکند بادست | |||||
سر قبول بباید نهاد و گردن طوع | که هرچه حاکم عادل کند نه بیدادست | |||||
کلید فتح[۱] اقالیم در خزائن اوست | کسی بقوت بازوی خویش نگشادست | |||||
بچشم طایفهٔ کژ همی نماید نقش | گمان برند که نقاش غیر استادست | |||||
اگر تو دیدهوری نیک و بد ز حق بینی | دو بینی از قبل چشم احول افتادست | |||||
همان که زرع و نخیل آفرید و روزی داد | ملخ بخوردن روزی هم او فرستادست | |||||
چو نیک درنگری آنکه میکند فریاد | ز دست خوی بد خویشتن بفریادست | |||||
تو پاک باش و مدار ای برادر از کس باک | بیاد دار که این پندم از پدر یادست | |||||
اگر بپای بپویی و گر بسر بروی | مقسمت ندهد روزیی که ننهادست | |||||
خدایراست بزرگی و ملک بیانباز | بدیگران که تو بینی بعاریت دادست | |||||
گر اهل معرفتی دل در آخرت بندی | نه در خرابهٔ دنیا که محنت آبادست | |||||
بخاک بر مرو ای آدمی بکشی و ناز | که خاک[۲] پای تو همچون تو آدمیزادست | |||||
جهان بر آب نهادست و عاقلان دانند | که روی آب نه جای قرار و بنیادست | |||||
رضا بحکم قضا اختیار کن سعدی | که هرکه بندهٔ فرمان حق شد آزادست |