اورازان از جلال آل‌احمد
مقدمه: موقعیت محل – کلیات

مقدمه

گرچه در عرف و سیاست و فرهنگ و مطبوعات معاصر مملکت ما یک ده در هیچ مورد بهیچ حسابی نمی‌آید ولی بهرصورت هستهٔ اصلی تشکیلات اجتماعی این سرزمین و زمینهٔ اصلی قضاوت دربارهٔ تمدن آن همین دهات پراکنده‌است که نه کنجکاوی متتبعان را می‌انگیزد و نه حتی علاقمندی خریداران رأی و سیاستمداران و صاحبان امر را. چرا – گاهی اتفاق افتاده‌است که مستشرقی یا لهجه‌شناسی بعنوان تحقیق در لهجهٔ دورافتاده‌ای سری بدهات هم زده است و مجموعه‌ای نیز گرد آورده‌است ولی غیر از آنچه مربوط بمورد علاقهٔ اوست، نه از مردم این دهات و نه از آداب و رسومشان و نه از وضع معیشتشان چیزی در اینگونه مجموعه‌ها نمی‌توان یافت. یا اگر میتوان یافت بسیار گذرا و سرسری است. تقصیر هم از کسی نیست. ناشناخته‌های این سرزمین آنقدر فراوان است که کمتر کسی حوصله میکند به چنین موضوع حقیری بپردازد و وقت عزیز خود را دربارهٔ یک ده – یک ده بی‌نام و نشان – که در هیچ نقشه‌ای نشانه‌ای از آن نیست و حتی در جغرافیاهای بزرگ و دقیق نیز بیش از دو سه سطر بآن اختصاص داده نمی‌شود، صرف کند. با اینهمه این مختصر دربارهٔ چنین موضوع حقیری فراهم شده‌است. نویسندهٔ این مختصر نه لهجه‌شناس است و نه در این صفحات با مردمشناسی و قواعد آن – و یا با اقتصاد سر و کاری دارد و نه قصد این را دارد که قضاوتی دربارهٔ امری بکند که مقدماتش در این جزوه آمده‌است. بلکه سعی کرده‌است با صرف دقتی که اندکی از حد متعارف بیشتر است یک ده دورافتاده را با تمام مشخصات آن ببیند و از آنچه دیده‌است مجموعهٔ مختصری فراهم بیاورد، حاوی تکاپوی زندگی روزمرهٔ مردم آن ده و نشان بدهد که موضوع هرچه خلاصه‌تر و حقیرتر باشد مجال دقت و تحقیق گشاده‌تر خواهد بود.

شاید گمان برده شود که آنچه در این مجموعه آمده‌است بر آنچه در دیگر دهات ایران میگذرد امتیازی دارد و مثلا بهمین علت جلب نظر نویسنده را کرده‌است. البته چنین گمانی بخطا است. «اورازان» ده مورد بحث این مختصر – دهی است مثل هزاران ده دیگر ایران که زمینش را با خیش شخم میزنند و بر سر تقسیم آبش همیشه دعوا برپاست و مردمش بندرت حمام دارند و چایی‌شان را با کشمش و خرما میخورند. و اگر نویسندهٔ این سطور آنرا برگزیده بعلت علایقی بوده‌است که بآنجا داشته. «اورازان» مولد اجداد او بوده‌است و از نظر وابستگی‌های مادی و معنوی بخصوصی که در این گونه موارد انگیزهٔ رفت و آمدهای از ده بشهر و از شهر بده میشود، تاکنون پنج‌شش باری اتفاق سفری بآن ناحیه برای او دست داده‌است که آخرین آنها در تابستان ۱۳۲۶ بوده. مجموع مدت اقامت نویسنده در آنجا ضمن این مسافرتهای موسمی و متناوب به بیش از یکسال رسیده و تهیهٔ این یادداشت‌ها مشغولیت ایام اقامت او در آنجا بوده‌است. و اکنون که ترتیبی به آنها داده میشود و برای انتشار آماده میگردد خود نویسنده نیز نمیداند که آنرا از چه مقوله بداند؟ آیا سفرنامه است؟ تحقیقی از آداب و رسوم اهالی است؟ یا بحثی دربارهٔ لهجه‌ای است؟ چون وقتی این یادداشتها فراهم میشده‌است هیچ قصدی در کار نبوده. حتی قصد انتشار آن. و همانطور که گذشت فقط مشغولیتی بوده‌است در ایام فراغتی. و برای دیگران نیز اگر بهیچ کاری نخورد دست کم مشغولیتی برای ساعات فراغتشان خواهد بود.

بهر صورت «اورازان» (بر وزن جوکاران) ده کوهستانی از تمدن شهری دور افتاده‌ایست در منتهای شرقی کوهپایه‌های طالقان[۱] که نه تنها از دبستان و ژاندارمری و بهداری در آن خبری نیست بلکه اغلب اهالی هنوز با سنگ چخماق و «قو» چپق‌های خودشان را آتش میکنند و برای روشن کردن اجاق‌ها و تنورها از چوبهایی که پنج شش برابر یک چوب کبریت بلندی دارد و سر آن آغشته بگوگرد است استفاده میکنند.

گرچه در کتابهای رسمی جغرافیایی سکنهٔ آنرا در حدود ۷۰۰ نفر تخمین زده‌اند[۲] ولی در حدود صد خانوار در آن سکونت دارند که بنا بگفتهٔ کدخدای محل در سال ۱۳۲۶ جمعاً چهارصد و شصت نفر میشده‌اند. اورازان از قسمت «بالاطالقان» بحساب میآید. این قسمت با دو قسمت دیگر میان و پایین طالقان رویهمرفته در حدود ۸۰ پارچه آبادی وجود دارد که هر کدام به نسبت آب و آبادانی زمین و اطراف خود پرجمعیت تر و یا سوت و کورترند[۳].

خود طالقان درهٔ بزرگی است که امتداد طولی آن از شمال شرقی به جنوب غربی است. در ته این دره از شمالی‌ترین نقاط آن رودخانهٔ محلی یعنی «شاهرود» با جریانی تند و آبی کف کرده روان است و پس از پیمودن تمام طالقان در حدود طارم با «قزل اوزن» می‌پیوندد و بصورت سفیدرود از گیلان می‌گذرد و بدریای خزر می‌ریزد.

در دو دامنهٔ جنوبی و شمالی همین رودخانه، دهات طالقان پراکنده‌است. بالاطالقان کوهستانی‌تر و سردسیرتر است و هرچه بپایین طالقان نزدیک بشوید بجلگه نزدیک‌تر میشوید. طالقان از شمال و مغرب به تنکابن و الموت محدود است و از جنوب به ساوجبلاغ. کوههای شرقی طالقان متصل است به کوههای غربی جاده کرج بچالوس. در چنین ناحیه‌ای است که اورازان قرار گرفته. در دورهٔ بیست ساله بعلت تمایلی که به ضبط اراضی طالقان در سر رجال قوم انگیخته شده بود کوشش‌هایی برای ایجاد جاده شوسه برای طالقان شد که از آن ببعد متروک مانده‌است. راهها مالرو است و هنوز «شاهرود» بزرگترین وسیله حمل و نقل است. باین معنی که در اواخر تابستان تمام چوبهایی را که در تمام طالقان قطع می‌کنند برودخانه می‌اندازند و بوسیلهٔ جریان تندآب حمل میکنند.

این بود مختصری دربارهٔ موقع و محل جغرافیایی ناحیه‌ای که ده مورد بحث یکی از آبادیهای آن است. تمام طالقانیها زبان خود را «تاتی» میدانند. توجه آنها چه در امور مادی و اقتصادی و چه در مسایل مربوط بزبان و فرهنگ به مازندران است. نمونه‌های کوتاهی که در این موارد داده شده‌است مؤید این مدعا است. برای اینکه دقت بیشتری بکار برده شده باشد لغات و اصطلاحات محلی بحروف لاتین نیز ضبط شده‌است.

عکس‌ها و نقشه‌ها را نویسنده در محل تهیه کرده است. طرح نقشه‌ها و اشکال و ظروف محلی را آقای بهمن محصص کشیده‌اند. گذشته از ایشان باید از زن عزیزم تشکر کنم که زحمت ترجمهٔ این مقدمه را بانگلیسی برخود هموار ساخته. و بیش از همه مرهون تشویق‌ها و قدردانی‌های دوست فاضل خویش آقای ایران‌پرست هستم.

پانویس

  1. علاوه بر آنچه بدین نام مورد بحث فعلی است طالقان دیگری از نواحی خراسان قدیم در «المسالک»ها و دیگر کتب جغرافیایی اسلامی ذکر شده است و در کتب رجال و انساب نیز از طالقانی‌های متعددی ذکر رفته است. گرچه اینهمه مورد علاقه این جزوه نیست ولی آنچه مورد توجه است اطلاق این اسم بر دو ناحیهٔ متفاوت است و کشف اینکه به چه مناسبت چنین اطلاق واحدی بعمل آمده واینکه تقدم با کدام مورد است. نویسندهٔ این سطور که خود را در اینگونه مباحث ذی فن نمیداند جز طرح این سؤال کاری نمیتواند بکند (و علاقمندان را مثلا باسامی دیه‌ها و شهرهای مرحوم کسروی مراجعه میدهد) اما یک روایت عوامانه بر سر زبان طالقانیهای مورد بحث در این جزوه هست که در آن اشاره به پناهنده شدن فرزندان علی به طالقان شده و اینکه بعد بعلل خاصی معاویه یا یزید آن ناحیه را از مالیات «طلاق» داده – باج و خراج را از آن برداشته‌اند. عوامانه بودن این روایت از ظاهر آن پیداست ولی شاید برای کشف این مطلب که اطلاق چنین اسمی بر چنین محلی امری حادث بوده است اشاره‌ای باشد.
  2. فرهنگ جغرافیایی ایران – چاپ ۱۳۲۸ – جلد اول صفحه ۲۶: «اورازان ده جزو دهستان بالابخش طالقان – شهرستان تهران، جنوب خاور طالقان. در کوهستان – سردسیر. سکنه ۶۸۴ – شیعه – فارسی تاتی، چشمه وزهاب. رودخانه محلی. غلات. یونجه. لبنیات. گردو و میوه‌جات. شغل زراعت و گله‌داری و عده‌ای از سکنه برای تأمین معاش تهران و مازندران میروند. راه مالرو.»
  3. اسامی دهات طالقان به نقل از «اسامی دهات کشور» (چاپ دوم – ص ۱۶۱) چنین است: – آنچه بین‌الهلالین گذاشته شده اصلاحاتی است که نویسنده با آشناییهایی که از محل دارد در ضبط ادارهٔ آمار کرده – «آوانک – اورازان – آیین کلایه – آرتون – اردکان – ارموت‌تکیه – آسفاران – انگه – اهوازک – امیرنان – ابصار(؟) – اسکان – اوچان – بزج (بزه) – باریکان – پراچان – پرده‌سر – پرگه –تکیهٔ جوستان – تکیهٔ ناوه – جزن – جوستان – جزینان – حصیران – حسنجون – خسبان – خچیره – خودکاوند – خیکان – خوران – خورانک – دیزان (دیزه – دیزج) دراپی ده‌در – دنبلید – روشن آب‌در – زیدشت – سکران چال – سفنج‌خانی – سکران – سوهان – سیدآباد – سنک‌بن – شهرک – شهر آسر – شریف کلا – عالی‌سر – فشندک – کوران (گوران) – کلیرد (گلیرد) – کویین (خویین) – گر رود (کرود) – کته ده (گته ده) – کلی‌نک (گلینک) – کولچ (کوله - کولج) کماکان – کلانک – کش – کش‌رود – کلارود – کچی‌ران – گراب – لهران – مرجان – مهران – میناوند – میراش – موچان – میر – نویزک – نویز – ناریان – نساء علیا – نساء سفلی – وشته – ورکش – هرنج – هشان»