تاریخ ایران باستان/فصل اول - مادیها
باب اول - مادیها و دولت ماد
فصل اول - مادیها
مقدّمه مادیها مردمانی بودند آریانینژاد، که در ابتدای قرن هفتم یا آخر قرن هشتم ق. م دولت ماد را تأسیس کردند. گوئیم آریانینژاد، زیرا اپّر خاورشناس فرانسوی[۱] آنها را تورانی آلتائی میدانست، ولی حالا معلوم است، که او اشتباه کرده و اشتباه او از این راه بود، که تصور میکرد زبان نسخه دوّم کتیبه بیستون داریوش اوّل به زبان مادی نوشته شده و، چون از بعض کلمات آن نسخه مشاهده میکرد، که زبان نسخهٔ دوّم ملتصق است، باین نتیجه میرسید، که مادیها تورانی بودهاند، ولی بعد معلوم و محقق شد، که زبان نسخهٔ دوّم کتیبهٔ بیستون، زبان عیلامی است نه مادی و با این اکتشاف مبنای عقیده اپّر از میان رفت. اکنون کسی در آریانی بودن مادیها تردید ندارد و محقق است، که مادیها شعبهای از آریانهای ایرانی بودهاند. هرودوت نیز، نوشته که مادیها در ازمنهٔ قدیم خود را آریان میامیدند (پائینتر بیاید). راجع به مادیها و دولت ماد اطلاعات ما خیلی کم است، حتی میتوان گفت، که از دولتهای بزرگ عهد قدیم دولتی نیست، که اطّلاعات نسبت بآن اینقدر کم باشد. با وجود این سعی خواهیم کرد، که آنچه از آثار، کتیبههای آسوری، بابلی و غیره و نیز از توریة، کتب مورّخین قدیم، تحقیقات و تتبعات بدست آمده ذکر کنیم. باید اعتراف کرد، که با وجود این تاریخ مادیها بقدر کفایت روشن نیست، ولی چون عجالة تاریخ این دوره بهمین اندازه روشن شده، باید باین اطّلاعات اکتفاء کرد، تا شاید در آتیه بواسطهٔ حفریات در امکنهٔ تاریخی اطّلاعاتی بیشتر راجع به ماد حاصل شود.
مفاد کتیبههای آسوری
باین سئوال که کی مادیها به فلات ایران آمدهاند، جواب محققی نمیتوان داد، یعنی تاریخ آمدن آنها هم مانند تاریخ آمدن آریانهای دیگر به فلات ایران محققاً معلوم نشده و، چون راجع باین مسئله بالاتر (صفحهٔ ۱۵۶) آنچه لازم بوده ذکر کردهایم، تکرار را لازم ندانسته به کتیبههای آسوری، که در آن ذکری از مادیها شده میگذریم. تیگلاتپالسر[۲] اوّل، که در حدود ۱۱۰۰ ق. م سلطنت داشت، به صفحاتی، که بعدها جزو ماد محسوب میشد، لشکر کشیده از زاگرس یا کوههای کردستان گذشت، ولی او اسمی از مادیها نبرده و بیانات او فهرست مختصری است از جاهائی، که تصرف کرده بود. پس از او شلم نصر دوّم در ۸۴۴ ق. م به (نمری)، که حالا معروف به کردستان است، داخل شد. این صفحه قبل از آن مدتها در تحت نفوذ بابلیها بود و امیر آن (مردوک مودیک) نام داشت. همینکه آسوریها نزدیک شدند، او فرار کرد و خزانه و اموالش جزو غنائم فاتحین گردید. بعد شلم نصر (یانزو) نامی را از (کاسّیها) به امارت این صفحه معین کرد، ولی، چون (یانزو) یاغی شد، شلم نصر در سال ۸۳۸ ق. م باز باین صفحه لشکر کشیده شورشیها را به جنگل راند، به صفحهٔ همجوار که (پارسوا) یا (پارسواش) نام داشت رفت و ۲۸ امیر یا پادشاه محلّ را اسیر کرد. بعد او به مملکت (آمادای) و خرخار درآمد (تصوّر میکنند که محل آخری کرمانشاهان امروزی بوده) و بالاخره یانزو را دستگیر کرده به آسور برد. این اوّلدفعهایست، که اسم مادیها در کتیبههای آسوری ذکر شده و در اینکه مقصود از (آمادای) همان مادیها بودهاند تردیدی نیست، زیرا بعدها هم سلاطین آسور در کتیبههای خود مادیها را باین اسم نامیدهاند. اما در باب مردم (پارسوا) محقق نیست، که مقصود از این اسم پارسیها بودهاند یا مردمی دیگر. شمسی اداد، جانشین شلم نصر، اسم مادیها را برده و گفته، که مملکت آنها را تسخیر کرد و باج از آنها گرفت. از اینکه لشکرکشی متواتر باین مملکت شده و آسوریها شهرهای زیاد خراب کردهاند، از عدّه زیاد اسراء و نیز از غنائم بیشمار، معلوم میشود، که این مملکت آباد و پرجمعیت بوده.
ادادنیراری سوّم در ۸۱۰ ق. م به ماد لشکر کشیده صفحات غربی فلات ایران را تصرف کرد. زن او (تمورامات) را شاهزاده خانم بابلی گفتهاند و بعضی تصوّر میکنند، که شاید سمیرامیس[۳] ملکهٔ داستانی آسور همین زن بوده. تیگلاتپالسر چهارم در ۷۴۴ ق. م به ماد لشکر کشیده طوائف آن را، بواسطه نفاقشان با یکدیگر، یکی بعد از دیگری شکست داد، از مملکت ماد قسمتهائی را، که به آسور نزدیکتر بود، بممالک خود ضمیمه کرد و بیش از شصت هزار نفر اسیر برگرفته با گلههای زیاد از گاو، گوسفند، قاطر و شتر به کالاه (کالح توریة) پایتخت آسور برد. بعد یکی از سرکردگان آسوری از ماد گذشته تا بیکنی[۴] یا کوه لاجورد، (دماوند کنونی) راند. آسوریها اینجا را آخر دنیا پنداشتند و سردار فاتح مورد احترامات فوقالعاده گردید، چنانکه تمام بزرگان و سرکردگان آسور باستقبال او شتافته تعظیم و تکریمش کردند. در ۷۳۷ ق. م ماد باز معرض تاختوتاز و غارت آسوریها گردید، بهطوریکه مادیها وسائل زندگانی را فاقد شدند. این دفعه صفحات دوردست ماد و کوهها، که معمولاً پناهگاه اهالی و بزرگان ماد بود، از تعدّیات و غارت آسوریها مصون نماند و عدّه زیادی از نفوس اسیر شدند. کلیة باید در نظر داشت، که آسوریها به عدّهٔ اسرا خیلی اهمیت میدادند، چه آنها را در آسور به ساختن قصور، شهرها و بناهای دیگر میگماشتند. اغلب بناهای معظم آسور به دسترنج اسرا ساخته شده بود.
سارگن[۵] دوّم در ۷۲۲ ق. م با فلسطین جنگ کرده سامره را گرفت و عدّهای زیاد از بنی اسرائیل اسیر کرده به آسور برد. چنانکه در توریة ذکر شده، آسوریها اسرا را بشهر کالح و خابور (بر نهر جوزان) و شهرهای ماد برده در آنجاها نشاندند (کتاب دوّم پادشاهان، باب ۱۷-۱۸)[۶]. مقصود از شهرهای ماد شهرهائی است، که در زمان تیگلات پالسر چهارم به آسور الحاق شده بود. سارگن دوّم چند سال بعد با مردم (منّای)[۷] جنگ کرد و پادشاه آنها را، که موسوم به (دیااکّو) بود. گرفته باسارت برد. مردم مزبور در آذربایجان، در طرف جنوبی دریاچهٔ ارومیه میزیستند و با مادیها قرابت داشتند این شخص برخلاف معمول آسوریها، با وجود اینکه اسیر شد، زنده ماند و او را بمحلی در شام موسوم به (حماة)[۸] تبعید کردند. (دیااکّو) را بعض محققین با نخستین شاه ماد، که هرودوت اسمش را (دیوکس) نوشته، تطبیق کردهاند. این ظنّ از شباهت نام و نیز از اینجا حاصل شده، که آسوریها ولایت دیااکّو را در ماد بعد از تبعید او بشام بیت دیااکّو، یعنی خانهٔ دیااکو نامیدهاند. پس از این واقعه ۲۲ نفر از امیران و بزرگان ماد به پای پادشاه آسور افتاده با سوگند به او بیعت کردند. از کتیبههای آسوری دیده میشود که در سلطنت سارگن دوّم (۷۲۲-۷۰۱ ق. م) پسر او (سناخریب)[۹]، والی آسور در یکی از ایالات شمالی، به پدر خود مینویسد، که مردمان زیاد از طرف شمال به مملکت وان فشار میدهند و (ارگیشتی دوّم) پادشاه وان با زحمت مقاومت میکند. ولات دیگر آسور این مردمان را گامّیرا مینامند، توریة این مردم را (جومر) و مورّخین یونانی کیمروی[۱۰] نامیدهاند. پیدایش این مردم قوی و سلحشور، که از سواحل دریای آزوف و از راه قفقاز بحوالی فلات ایران آمده بودند، چنانکه از توریة دیده میشود، وحشت غریبی در آن زمان ایجاد کرده بود. اشعیاء گوید (کتاب اول باب پنجم)[۱۱]: «بنابراین خشم خداوند بر قوم خود مشتعل شده و دست خود را بر ایشان دراز کرده، ایشان را مبتلا ساخته است و کوهها بلرزند و لاشهای ایشان در میان کوچهها مثل فضلات گردیده. با وجود اینهمه، غضب او برنگردید و دست وی تاکنون دراز است و علمی بجهة امتهای بعید برپا خواهد کرد و از اقصای زمین برای ایشان صفیر خواهد زد و ایشان تعجیل کرده بزودی خواهند آمد... تیرهای ایشان تیز و تمامی کمانهای ایشان زده شده است. سمهای اسبان ایشان مانند سنگ خارا و چرخهای ایشان مثل گردباد بشمار خواهد آمد. غرّش ایشان مثل شیر ماده، و مانند شیران ژیان غرّش خواهند کرد..... و اگر کسی به زمین بنگرد، اینک تاریکی و تنگی است و نور در افلاک آن به ظلمت مبدّل شده». چون کیمریها از مردمان آریانی بودهاند، آمدن آنها به آسیای غربی جزو همان سیل آریانی است، که از شمال بطرف آسیای غربی از قرون قبل شروع شده بود و تا این زمان امتداد داشت. از کتیبههای آسوری چنین استنباط میشود، که مادیها خیلی پیش از کیمریها بصفحات مجاور آسور آمده بودند. باری پادشاه وان (ارگیشتی) با زحمات زیاد مملکت خود را از کیمریها دفاع کرد، بعد قسمتی از این مردم به آسیای صغیر رفت و قسمت دیگر بطرف جنوب روانه گردیده در مانّ[۱۲] برقرار شد و در اینجا دولتی تشکیل کرد، که توریة آن را (اشگ ناز) نامیده، زیرا (آشکوز) را پسر جومر میدانستند. در کتیبههای آسوری هم اسم این مردم را اشکوزا نوشتهاند. بعد، چنانکه از کتیبههای دولت وان دیده میشود، (روسای دوّم) پسر (ارگیشتی) برای حفظ مملکت وان از کیمریها، استحکاماتی بنا کرده (این کتیبه از کشفیات هیئت آلمانی است و در محلی موسوم به (تپراققلعه) بدست آمده). مملکت وان با جدّ و جهد پادشاهانش از کیمریها محفوظ ماند، ولی پس از آن نوبت آسور رسید، توضیح آنکه سلطنت آسور حیدّین (در حدود ۶۷۲ ق. م) پر است از جنگهای آسوریها با مردمانی آریانی، که پیوسته فشار به نینوا آورده میخواهند آسور را منهدم کنند.
مورّخین فشار مردمان آریانی را به آسور در این زمان تشبیه کردهاند بفشاری، که مردمان ژرمنی یازده قرن بعد به امپراطوری روم غربی دادند. نتیجه در هر دو جا یکی شد، چه دولت آسور در ۶۰۶ ق. م از پای درآمد، چنانکه امپراطوری مزبور هم در ۴۷۶ م. منقرض شد. آسور حیدّین، که فاتح مصر و در تمام آسیای غربی حکمران مطلق بود (نیمهٔ اوّل قرن هفتم ق. م) از وحشت این مردمان بر خود میلرزید و از خدایان آسور یاری میطلبید. در ابتداء بواسطهٔ جدائی طوائف آریانی از یکدیگر نسبت بآنها بهرهمندی داشت و حتی تا کوه دماوند تاخت، ولی دیری نگذشت، که آریانها متحد شدند و قائدی در میان آنها پیدا شد، توضیح آنکه (کشاتریت) مادی با گروهی از مادیها، کیمریها، مانّیها و سکاها بقلعه (کیشاشو) که در دل صفحهٔ (پارسوا) واقع بود، حمله برد[۱۳] مادیها در تحت اداره امیر خود (مامیتیارش) بودند و سکاها بسرکردگی (سپاکا) نامی. سکاهای دیگر، که از طایفه (ساپاردا) و بسرداری شخصی (دوساننا) نام بودند، با سکاهای مزبور اتحاد داشتند. در توریة طایفهٔ (ساپاردا) را (صنارد) نامیدهاند (کتاب عوبدیا - جملهٔ ۲۰). آسور حیدّین، چون قوّت آنان را دید، در ابتداء از جنگ ترسید و خواست با مذاکرات آنها را ملایم کند، ولی کشاتریت، چون خود را قوی میدانست، پیشنهادات پادشاه آسور را نپذیرفت و پس از جنگی شکست خورد، زیرا هنوز موقع انهدام آسور نرسیده بود. بر اثر این شکست (۶۷۲ ق. م) اتحاد طوایف آریانی بهم خورد. آسور حیدّین از این شکست استفاده کرده سکاهائی را، که در آذربایجان دولتی تشکیل کرده بودند، بطرف خود جلب کرد و دختر خود را به پادشاه آنها (بارتاتوی) نام داد (هرودوت اسم این پادشاه را پروتثییوس نوشته)[۱۴] بر اثر این اتحاد آسور توانست جلو کیمریها را بگیرد و آنها بطرف آسیای صغیر رفتند. از مطالب مذکوره صریحاً استنباط میشود، که در نیمه اوّل قرن هفتم ق. م، در طرف شمال غربی ایران دولتهای سکائی و مادی وجود داشته و اینها گاهی باهم بر ضدّ آسور متحد میشدند، ولی آسور در میان آنها تولید نفاق کرده اضمحلال آسور را به تأخیر میانداخت. راجع به (کشاتریت) چنین بنظر میآید، که این کلمه اسمی نبوده، بلکه پادشاه را مادیها کشاتریت میگفتند، زیرا داریوش اوّل در کتیبهٔ بیستون در باب شورش ماد گوید «فرورتیش نامی یاغی شد و بمردم گفت، من کشاتریتم از دودمان هووخشتر» (ستون دوّم بند ۵ کتیبهٔ بزرگ). از کتیبههای آسوری باز مستفاد میشود، که تقریباً در ۶۷۴ ق. م آسور حیدّین بطرف مشرق رانده و امیر محلی را با اتباع او اسیر کرده. بعد بر اثر این فتح سایر امیران ماد با هدایای زیاد، که عبارت از اسبهای مادی و لاجورد بود[۱۵]، به نینوا رفته حمایت سلطان آسور را درخواست کردهاند. از این ببعد حدود آسور از ماد هم گذشته بصفحات مجاور آن از طرف مشرق امتداد یافت. از قرائن چنین بنظر میآید، که در این زمان حدود دولت آسور از طرف مشرق به کنار کویر بزرگ (لوت) رسیده بود و آسوریها این حدّ را آخر دنیا تصوّر میکردند.
در این عهد، که بیشترش راجع بزمانی است، که دولت بزرگ ماد هنوز تشکیل نشده بود، حدود اراضی مادینشین، موافق آنچه از کتیبههای آسوری بر میآید، چنین بوده: ولایت همدان، آذربایجان، قسمتی از کردستان و کرمانشاه. بنابراین همسایه ماد در این عهد از طرف شمال غربی دولت آرارات بود و پایتخت آن را چنانکه در فوق ذکر شد وان مینامیدند. از طرف جنوب مادیها با کلده و عیلام یا با متصرفات آنها همجوار بودند. بعدها وقتی که دولت ماد قوّت یافت حدود خود را توسعه داد چنانکه در ذیل بیاید. از تاریخ بابل و عیلام روشن است، که صفحاتی از قسمت غربی فلات ایران در تحت سلطه و نفوذ بابل بود و، وقتی که آسور قوّت مییافت، این صفحات و ولایات ماد در تحت تسلط آسور درمیآمد. از اینجا معلوم است، که سکنهٔ این قسمتهای فلات ایران در مدّت قرون عدیده با اخلاق و عادات و تمدّن بابلی و آسوری آشنا شده در تحت تأثیر آن درآمده بودند. این نکته برای فهم بعض تفاوتها، که در قرون بعد بین آریانهای غربی و شرقی مشاهده میشود، اهمیت دارد و نیز باید در نظر داشت، که کوهها و جاهای مستحکم صفحات غربی فلات ایران برای سکنهٔ ماد و غیره پناهگاههائی از ظلم و جور آسوریها بود، هر زمان موقع و فرصتی بدست آنها میافتاد، بر ضدّ آسور قیام میکردند و قشونکشیهای پیدرپی آسوریها باین صفحات، خراب کردن شهرها، نابود ساختن اهالی، بردن اسرای زیاد با این مقصود بعمل میامد، که اهالی را ضعیف و ناتوان کنند. این فشارها و صدمات بالاخره مادیها را به خود آورده متّحد کرد، از این زمان دولتهای کوچک ملوکالطوائفی ماد بهم پیوستند و بنای دولت بزرگ ماد گذارده شد.
روایت هرودوت و بِرُسْ هرودوت گوید (کتاب ۱ بند ۹۶) آسوریها در آسیای علیا پانصد سال حکومت کردند. اوّل مردمی، که سر از اطاعت آنها پیچید، مادیها بودند. اینها برای آزادی جنگیدند و گویا رشادتها نموده از قید بندگی رستند. پس از آن سایر مردمان بآنها تأسّی کرده بزودی تمام مردمان قارّهٔ آسیا آزاد و مستقل گشتند، ولی دیری نگذشت، که دوباره مطیع شدند (مقصود اطاعت از مادیها است). در جای دیگر (کتاب ۱ بند ۱۰۱) مورّخ مذکور گوید، عدّهٔ طوائف مادی شش است: بوسها، پارتاکنها، ستروخاتها، آریسانتها، بودیها، مغها. از فحوای کلام هرودوت در بند ۹۶ کتاب اوّلش چنین بر میآید، که قبل از دیوکس، نخستین شاه ماد، هریک از طوائف مادی زندگانی سیاسی و اجتماعی جداگانه داشته، اما قول مورّخ مذکور، که مادیها پانصد سال تابع آسور بودند (تقریبا ۱۲۷۴-۷۵۴ ق. م)، موافق کتیبههای آسوری نیست، مگر اینکه بگوئیم آسور پیش از ۸۳۸ ق. م هم مادیها را در اطاعت خود داشته، بیاینکه اسمی از آنها برده باشد، ولی این فرض برخلاف عادات پادشاهان آسور است، که مقید بودند فتوحات خود را نسبت بملل و طوائف مغلوبه در کتیبهها بنویسانند. فرض دیگر صحیحتر بنظر میآید، توضیح آنکه هرودوت در کتاب خود دولت بابل و آسور را یکی دانسته، چنانکه در همه جا بجای دولت و مملکت بابل، آسور نوشته، و چون دولت بابل قسمتهائی را از فلات ایران مانند کرمانشاهان کنونی مدّتها در تصرّف خود داشته و این قسمتها در دورهٔ مادیها جزو ماد بوده، هرودوت تسلط بابل را بر این صفحات جزو تسلط آسور قلمداد کرده. برس مورّخ کلدانی باین عقیده بود، که مادیها تقریباً در ۲۵۰۰ سال ق. م بابل را تسخیر و ۲۲۴ سال در آنجا سلطنت کردهاند، ولی محققین تصوّر میکنند، که مردمی از فلات ایران مانند (کاسّیها) بابل را گرفتهاند و، بمناسبت اینکه از طرف غربی فلات ایران ببابل رفته بودند، برس این مردم را مادی دانسته، زیرا در زمان برس این صفحات موسوم به ماد بود، بنابراین ذکری، که مورّخ مذکور از مادیها کرده، ناشی از اشتباه بوده.
- ↑ Oppert.
- ↑ به آسوری توکول تیهپلشر.
- ↑ Semiramis.
- ↑ Bikni.
- ↑ به آسوری شرّوکین.
- ↑ توریة این واقعه را به شلم نصر نسبت داده. راجع به خابور باید گفت، که به این اسم دو رود است: یکی در دیار بکر شروع شده از سمت چپ به فرات میریزد و دیگری، که از سه رود ترکیب یافته، در ولایت موصل به دجله منتهی میشود. در اینجا مراد خابور دوّم است.
- ↑ Mannai.
- ↑ یکی از قدیمترین شهرهای سوریه.
- ↑ سخاریب توریة.
- ↑ Kimmeroi (حالا اروپائیها Cimmeriens گویند).
- ↑ در اینجا و جاهای دیگر این تألیف، مؤلّف نوشتههای توریة را، چنانکه مترجمین آن بفارسی ترجمه کردهاند، درج کرده، بنابراین اسلوب انشاء از مترجمین است و ربطی بمؤلّف ندارد.
- ↑ مان همان منّا است، که بالاتر ذکر شد.
- ↑ این صفحه گویا در نزدیکی دریاچهٔ اورمیه بوده، اگرچه بعضی آن را در حدود کرمانشاه نشان میدهند. محققاً معلوم نیست در کجا بود.
- ↑ Protothius.
- ↑ Lapis-lazuli.